معنی فارسی embrowning
B1پدیده تیرهشدن یا قهوهای شدن، به ویژه در مورد اشیاء یا طبیعت.
The process of becoming brown or darker in color.
- NOUN
example
معنی(example):
اثر تیره شدن غروب خورشید زیبا بود.
مثال:
The embrowning effect of the sunset was beautiful.
معنی(example):
او در حالی که از پارک عبور میکرد، برگهای تیره شده را تحسین کرد.
مثال:
She admired the embrowning leaves as she walked through the park.
معنی فارسی کلمه embrowning
:
پدیده تیرهشدن یا قهوهای شدن، به ویژه در مورد اشیاء یا طبیعت.