معنی فارسی enfree

B1

آزاد کردن از قید و بند یا محدودیت‌ها.

To free someone or something from constraints or limitations.

example
معنی(example):

سازمان هدفش آزادی کسانی است که به وسیله بدهی گرفتار شده‌اند.

مثال:

The organization aims to enfree those who are trapped by debt.

معنی(example):

ما باید خود را از ایده‌های قدیمی آزاد کنیم.

مثال:

We need to enfree ourselves from outdated ideas.

معنی فارسی کلمه enfree

: معنی enfree به فارسی

آزاد کردن از قید و بند یا محدودیت‌ها.