معنی فارسی fanaticizing
B1دچار جنون شدن، به گونهای شگفتانگیز و مفرط به چیزی علاقهمند شدن.
To become excessively enthusiastic or passionate about something.
- verb
verb
معنی(verb):
To make into a fanatic.
معنی(verb):
To become fanatical.
example
معنی(example):
برخی از طرفداران درباره گروه موسیقی مورد علاقهشان دچار جنون شدهاند.
مثال:
Some fans are fanaticizing about their favorite band.
معنی(example):
او نگران است که دوستش درباره یک تیم ورزشی دچار جنون شود.
مثال:
He worries that his friend is fanaticizing over a sports team.
معنی فارسی کلمه fanaticizing
:
دچار جنون شدن، به گونهای شگفتانگیز و مفرط به چیزی علاقهمند شدن.