معنی فارسی farmhousey
B1احساسی مشابه خانههای مزرعه، معمولاً به عنوان توصیف کننده دکوراسیون یا استایلی با ویژگیهای روستایی.
Having characteristics reminiscent of a farmhouse, often used to describe a style or decor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دکور شبیه به خانههای مزرعه بود، با مبلمان روستایی و رنگهای گرم.
مثال:
The decor was farmhousey, with rustic furniture and warm colors.
معنی(example):
آنها سبک شبیه به خانههای مزرعه را برای مکان عروسی خود انتخاب کردند.
مثال:
They chose a farmhousey style for their wedding venue.
معنی فارسی کلمه farmhousey
:احساسی مشابه خانههای مزرعه، معمولاً به عنوان توصیف کننده دکوراسیون یا استایلی با ویژگیهای روستایی.