معنی فارسی fastnacht

B1

جشنی سنتی که معمولاً در جشن‌های مرتبط با روزه‌داری رخ می‌دهد.

A pre-Lenten festival celebrated with feasting and merriment.

example
معنی(example):

جامعه جشن فاسچنات را با رژه‌ها و غذاهای بسیار جشن گرفت.

مثال:

The community celebrated Fastnacht with parades and lots of food.

معنی(example):

آنها با اشتیاق به جشن‌های فاسچنات رفتند.

مثال:

They attended the Fastnacht festivities eagerly.

معنی فارسی کلمه fastnacht

: معنی fastnacht به فارسی

جشنی سنتی که معمولاً در جشن‌های مرتبط با روزه‌داری رخ می‌دهد.