معنی فارسی flockiest
B1پفکیترین، نشان دهنده حداکثر پفکی بودن یا نرمی است.
Superlative form of flocky; describing the utmost fluffiness or softness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این بالشت پفکیترین بالشت است که تا به حال داشتهام.
مثال:
This pillow is the flockiest one I've ever had.
معنی(example):
پتوهای پفکیترین در زمستان گرمترین هستند.
مثال:
The flockiest blankets are the warmest in winter.
معنی فارسی کلمه flockiest
:
پفکیترین، نشان دهنده حداکثر پفکی بودن یا نرمی است.