معنی فارسی gutsily
B1به صورت شجاعانه و با اعتماد به نفس.
In a bold or courageous manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با شجاعت در دفاع از باورهایش سخن گفت.
مثال:
She spoke gutsily in defense of her beliefs.
معنی(example):
او به طور شجاعانه وضعیت موجود را در طول بحث به چالش کشید.
مثال:
He gutsily challenged the status quo during the discussion.
معنی فارسی کلمه gutsily
:
به صورت شجاعانه و با اعتماد به نفس.