معنی فارسی immerd
B2غوطهور شدن در یک فعالیت یا وضعیت به طور عمیق.
To be deeply involved or engaged in something.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند خود را در فرآیند نقاشی غوطهور کرد.
مثال:
The artist immerd himself in the painting process.
معنی(example):
او به موفقیت نیاز دارد که خود را در کارش غوطهور کند.
مثال:
He needs to immerd himself in his work to be successful.
معنی فارسی کلمه immerd
:
غوطهور شدن در یک فعالیت یا وضعیت به طور عمیق.