معنی فارسی imminute

B2

جزئی، ریز، کم اهمیت، به جزییات بسیار کوچک و خاص اشاره می‌کند.

Extremely small or detailed; minute.

example
معنی(example):

جزئیات دقیق پروژه شگفت‌انگیز بود.

مثال:

The imminute details of the project were impressive.

معنی(example):

او روی جنبه‌های دقیق تحقیق خود تمرکز کرده بود.

مثال:

She focused on the imminute aspects of her research.

معنی فارسی کلمه imminute

: معنی imminute به فارسی

جزئی، ریز، کم اهمیت، به جزییات بسیار کوچک و خاص اشاره می‌کند.