معنی فارسی immutation

B2

وضعیتی که در آن چیزی تغییر نمی‌کند و ثابت می‌ماند.

The state of being unchangeable or fixed.

example
معنی(example):

تغییرناپذیری در سیستم به ثبات بهتر منجر می‌شود.

مثال:

Immutation in the system leads to better stability.

معنی(example):

تغییرناپذیری پایگاه داده، یکپارچگی آن را تضمین می‌کند.

مثال:

The immutation of the database ensures its integrity.

معنی فارسی کلمه immutation

: معنی immutation به فارسی

وضعیتی که در آن چیزی تغییر نمی‌کند و ثابت می‌ماند.