معنی فارسی inclemently
B1به طور نامساعد و بی رحمانه.
In a harsh or severe manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
بازی به خاطر بارش شدید باران لغو شد.
مثال:
The game was called off because it rained inclemently.
معنی(example):
او به طرز نامساعدی صحبت کرد و هیچ همدلی برای وضعیت او نشان نداد.
مثال:
She spoke inclemently, showing no compassion for his situation.
معنی فارسی کلمه inclemently
:به طور نامساعد و بی رحمانه.