معنی فارسی inisle

B1

جداسازی و محصور کردن افکار یا ایده‌ها به گونه‌ای که به یکدیگر دسترسی نداشته باشند.

To separate or isolate ideas or thoughts from one another.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند افکارشان را در طول بحث بی‌جزیره کنند.

مثال:

They decided to inisle their thoughts during the discussion.

معنی(example):

زمانی که تحت تأثیر سر و صدا قرار می‌گیرید، آسان است که ایده‌ها را بی‌جزیره کنید.

مثال:

It's easy to inisle ideas when overwhelmed by noise.

معنی فارسی کلمه inisle

: معنی inisle به فارسی

جداسازی و محصور کردن افکار یا ایده‌ها به گونه‌ای که به یکدیگر دسترسی نداشته باشند.