معنی فارسی inscriptioned
B1حک شده، به معنای اینکه چیزی به طور خاص بر روی یک جسم نوشته یا حکاکی شده است.
Having words or symbols inscribed on a surface.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کتاب قدیمی با نام صاحبش حک شده بود.
مثال:
The old book was inscriptioned with the owner's name.
معنی(example):
بسیاری از دستنوشتههای قدیمی با خوشنویسی زیبا حک شدهاند.
مثال:
Many old manuscripts are inscriptioned with beautiful calligraphy.
معنی فارسی کلمه inscriptioned
:
حک شده، به معنای اینکه چیزی به طور خاص بر روی یک جسم نوشته یا حکاکی شده است.