معنی فارسی interbreath
B1نفس کشیدن میان نفسی، به عمل تنفس در بین جملات یا عبارات در صحبت یا خواندن اشاره دارد.
The act of breathing in between breaths during speech or singing.
- VERB
example
معنی(example):
او لحظهای را برای نفسگیری بین صحبتها برداشت.
مثال:
He took a moment to interbreath before speaking.
معنی(example):
خواننده یاد گرفت که در طول اجراها بین نفسها نفس بکشد.
مثال:
The singer learned to interbreath during performances.
معنی فارسی کلمه interbreath
:نفس کشیدن میان نفسی، به عمل تنفس در بین جملات یا عبارات در صحبت یا خواندن اشاره دارد.