معنی فارسی interbring

B1

عمل آوردن یا همراه داشتن چیزی در یک مکان به مکان دیگر.

To bring something to another place, typically by combining efforts.

example
معنی(example):

آیا می‌توانی کالاها را وقتی می‌آیی بیاوری؟

مثال:

Can you interbring the items when you come?

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند ایده‌های خود را به جلسه بیاورند.

مثال:

They decided to interbring their ideas to the meeting.

معنی فارسی کلمه interbring

:

عمل آوردن یا همراه داشتن چیزی در یک مکان به مکان دیگر.