معنی فارسی intercessionate
B1میانجیگر، مرتبط با انجام دعا و درخواست برای دیگران.
Having the quality or characteristic of interceding.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها دعاهای میانجیگرانهای برای بیماران ارائه دادند.
مثال:
They offered intercessionate prayers for the sick.
معنی(example):
طبیعت میانجیگرانه کار او مورد تقدیر همه قرار گرفت.
مثال:
The intercessionate nature of her work was appreciated by everyone.
معنی فارسی کلمه intercessionate
:
میانجیگر، مرتبط با انجام دعا و درخواست برای دیگران.