معنی فارسی intercessionment

B1

عمل میانجی‌گری، عمل دعا برای دیگران.

The act of interceding on behalf of others.

example
معنی(example):

میانجی‌گری بخش مهمی از خدمات اجتماعی ما است.

مثال:

Intercessionment is a vital part of our community services.

معنی(example):

فرآیند میانجی‌گری شامل کمک به کسانی است که به آن نیاز دارند.

مثال:

The intercessionment process involves reaching out to those in need.

معنی فارسی کلمه intercessionment

: معنی intercessionment به فارسی

عمل میانجی‌گری، عمل دعا برای دیگران.