معنی فارسی interorbitally

B1

به‌صورت بین‌چشمی، بیانگر موقعیت یا حرکتی است که بین دو چشم انجام می‌شود.

In a manner relating to the distance or position between the eyes.

example
معنی(example):

چشم‌ها در نمونه به‌صورت بین‌چشمی قرار گرفته بودند.

مثال:

The eyes were positioned interorbitally in the specimen.

معنی(example):

ماهی‌ها می‌توانند نگاه خود را به‌صورت بین‌چشمی تغییر دهند تا شکارچیان را رصد کنند.

مثال:

Fish can switch their gaze interorbitally to scan for predators.

معنی فارسی کلمه interorbitally

:

به‌صورت بین‌چشمی، بیانگر موقعیت یا حرکتی است که بین دو چشم انجام می‌شود.