معنی فارسی intersprinkling
B1پاشیدن متناوب یا پراکنده کردن، مخصوصاً در زمینههای خلاقانه و کشاورزی.
The act of sprinkling between or among elements.
- NOUN
example
معنی(example):
پاشیدن متناوب دانهها تضمین میکند که به طور یکنواخت رشد کنند.
مثال:
Intersprinkling the seeds ensures they grow evenly.
معنی(example):
این هنرمند به خاطر تکنیک پاشیدن متناوب در نقاشیها معروف است.
مثال:
The artist is known for his intersprinkling technique in paintings.
معنی فارسی کلمه intersprinkling
:
پاشیدن متناوب یا پراکنده کردن، مخصوصاً در زمینههای خلاقانه و کشاورزی.