معنی فارسی intersqueezing
B1فرآیندی که در آن اجزا را به طور محکم در هم فشرده میکنند.
The act of compressing or squeezing together items tightly.
- VERB
example
معنی(example):
فشردهسازی اجزا، فرآیند سر هم کردن را آسانتر کرد.
مثال:
The intersqueezing of the materials made the assembly process smoother.
معنی(example):
فشردهسازی میتواند به بهینهسازی فضا در مناطق کوچک کمک کند.
مثال:
Intersqueezing can help optimize space in small areas.
معنی فارسی کلمه intersqueezing
:
فرآیندی که در آن اجزا را به طور محکم در هم فشرده میکنند.