معنی فارسی interstition
B2فاصله یا فضای بین دو یا چند چیز، به ویژه در ساختار داخلی.
The space or gap between two or more entities, especially in a structural context.
- NOUN
example
معنی(example):
فاصله بین کوه‌ها منظره‌ای زیبا ارائه می‌داد.
مثال:
The interstition between the mountains offered a beautiful view.
معنی(example):
در این ساختار سلولی، فاصله بیناجرا نقش مهمی ایفا می‌کند.
مثال:
In this cell structure, the interstition plays an important role.
معنی فارسی کلمه interstition
:
فاصله یا فضای بین دو یا چند چیز، به ویژه در ساختار داخلی.
