معنی فارسی introversively

B2

به طور درون‌نگرانه، به طوریکه که فرد در فکر و احساسات خود غوطه‌ور باشد.

In a manner characterized by inward focus and contemplation.

example
معنی(example):

او به طور درون‌نگرانه در جلسه با افکارش مشغول شد.

مثال:

She introversively engaged with her thoughts during the meeting.

معنی(example):

او تمایل دارد که به صورت درون‌نگر کار کند و تنهایی را به حواس‌پرتی ترجیح می‌دهد.

مثال:

He tends to work introversively, preferring solitude to distraction.

معنی فارسی کلمه introversively

: معنی introversively به فارسی

به طور درون‌نگرانه، به طوریکه که فرد در فکر و احساسات خود غوطه‌ور باشد.