معنی فارسی introvertedness
B2وضعیت یا ویژگی درونگرا بودن، به مشخصهای از فرد اشاره دارد که تمایل به فعالیتهای اجتماعی کمتری دارد.
The quality of being introverted; a tendency to seek solitude and avoid social interaction.
- NOUN
example
معنی(example):
درونگرایی او وقتی از جمعیتهای بزرگ دوری میکند، واضح است.
مثال:
Her introvertedness is apparent when she avoids large crowds.
معنی(example):
درونگرایی او این امکان را به او میدهد که از شبهای آرام تنهایی لذت ببرد.
مثال:
His introvertedness allows him to enjoy quiet evenings alone.
معنی فارسی کلمه introvertedness
:
وضعیت یا ویژگی درونگرا بودن، به مشخصهای از فرد اشاره دارد که تمایل به فعالیتهای اجتماعی کمتری دارد.