معنی فارسی inviolated

B2

به معنای عدم تعرض یا نقض، به طوری که چیزی را از بین نمی‌برد.

Not violated or broken

example
معنی(example):

اعتماد او نقص نشده و دوستی آنها قوی باقی ماند.

مثال:

Her trust was inviolated, and their friendship remained strong.

معنی(example):

این توافق نقص نشده و احترام متقابل حفظ شد.

مثال:

The agreement was inviolated, maintaining mutual respect.

معنی فارسی کلمه inviolated

: معنی inviolated به فارسی

به معنای عدم تعرض یا نقض، به طوری که چیزی را از بین نمی‌برد.