معنی فارسی involutely
B2شکلگرفته به صورت پیچیده و در هم تابیده به سمت داخل.
Curled or rolled inwards, often relating to leaves or petals.
- ADVERB
example
معنی(example):
برگ به صورت پیچیده شکلگرفته بود و به سمت داخل خم شده بود.
مثال:
The leaf was shaped involutely, curling inwards.
معنی(example):
گلبرگهای به صورت پیچیده چیدهشده، ساختاری منحصر به فرد در گل ایجاد میکنند.
مثال:
Involutely arranged petals create a unique floral structure.
معنی فارسی کلمه involutely
:شکلگرفته به صورت پیچیده و در هم تابیده به سمت داخل.