معنی فارسی irregularness

B1

خصوصیتی که به عدم یکنواختی یا سازگاری در یک ساختار اشاره دارد.

The quality or state of being irregular; lack of regularity.

example
معنی(example):

غیر منظم بودن منظره، دید جالبی ایجاد کرد.

مثال:

The irregularness of the landscape created an interesting view.

معنی(example):

غیر منظم بودن او در برنامه‌ریزی جلسات اغلب باعث گیجی می‌شد.

مثال:

Her irregularness in scheduling meetings often caused confusion.

معنی فارسی کلمه irregularness

: معنی irregularness به فارسی

خصوصیتی که به عدم یکنواختی یا سازگاری در یک ساختار اشاره دارد.