معنی فارسی mistressless

B1

حالتی که در آن کسی یا چیزی فاقد خانم است.

The state of being without a mistress.

example
معنی(example):

او پس از اینکه همکارش او را ترک کرد، احساس کم‌بود خانم کرد.

مثال:

He felt mistressless after his partner left him.

معنی(example):

جامعه بدون سرپرست با عدم وجود تأثیر زنانه دست و پنجه نرم می‌کرد.

مثال:

The mistressless society struggled with the absence of female influence.

معنی فارسی کلمه mistressless

: معنی mistressless به فارسی

حالتی که در آن کسی یا چیزی فاقد خانم است.