معنی فارسی nonseparable
B2به حالتی اطلاق میشود که اجزا یا عوامل نمیتوانند به طور جداگانه مورد تحلیل قرار گیرند.
Not capable of being separated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این دو عامل در تجزیه و تحلیل مشکل غیرقابل جدایی هستند.
مثال:
These two factors are nonseparable in the analysis of the problem.
معنی(example):
در ریاضیات، معادلات غیرقابل جدایی نمیتوانند به اشکال سادهتر تقسیم شوند.
مثال:
In mathematics, nonseparable equations cannot be divided into simpler forms.
معنی فارسی کلمه nonseparable
:
به حالتی اطلاق میشود که اجزا یا عوامل نمیتوانند به طور جداگانه مورد تحلیل قرار گیرند.