معنی فارسی observationally
B1بهطور مشاهدهای، به روش مشاهده و بررسی دقیق با هدف درک یا تحلیل انجام میشود.
In a manner that involves or is related to observation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهصورت مشاهدهای دادهها را تحلیل کرد تا الگوها را بیابد.
مثال:
She analyzed the data observationally to find patterns.
معنی(example):
از نظر مشاهدهای، این آزمایش نتایج قابل توجهی نشان داد.
مثال:
Observationally, the experiment showed significant results.
معنی فارسی کلمه observationally
:
بهطور مشاهدهای، به روش مشاهده و بررسی دقیق با هدف درک یا تحلیل انجام میشود.