معنی فارسی overorganize
B1سازماندهی بیش از حد و دقیق، که ممکن است اثرات منفی داشته باشد.
To arrange something too meticulously, often to the detriment of flexibility.
- VERB
example
معنی(example):
اگر برنامه خود را بیش از حد سازماندهی کنید، ممکن است فضایی برای خودجوشی نداشته باشید.
مثال:
If you overorganize your schedule, you might not leave space for spontaneity.
معنی(example):
او تمایل دارد کمدش را بیش از حد سازماندهی کند که پیدا کردن هر چیزی را سخت میکند.
مثال:
She tends to overorganize her closet, making it hard to find anything.
معنی فارسی کلمه overorganize
:
سازماندهی بیش از حد و دقیق، که ممکن است اثرات منفی داشته باشد.