معنی فارسی overpleasing

B1

بیش از حد راضی کردن، به گونه‌ای عمل کردن که موجب خستگی و احساس راحتی در دیگران شود.

Causing excessive satisfaction or pleasing to the point of discomfort.

example
معنی(example):

جو بیش از حد رضایت‌بخش رستوران مرا ناراحت کرد.

مثال:

The restaurant's overpleasing atmosphere made me feel uncomfortable.

معنی(example):

او شخصیتی بسیار خوشایند دارد که بعضی آن را بیش از حد می‌یابند.

مثال:

She has an overpleasing personality that some find excessive.

معنی فارسی کلمه overpleasing

: معنی overpleasing به فارسی

بیش از حد راضی کردن، به گونه‌ای عمل کردن که موجب خستگی و احساس راحتی در دیگران شود.