painty
حالت یا خصوصیاتی که شبیه به رنگ باشد.
paintier
حالت یا خصوصیاتی که رنگینتر یا پررنگتر از حد معمول باشد.
paintiest
رنگینترین، به معنای بیشترین استفاده از رنگ در یک اثر یا شیء.
paintiness
رنگینگی، میزان رنگ و غلظت رنگی که بر روی یک سطح وجود دارد.
paintingness
ویژگی یا حالت نقاشی، به معنای بیان زیبایی و هنر در یک صحنه یا روایت.
paintless
بدون رنگ، به معنای عدم وجود رنگ یا رنگآمیزی بر روی یک چیز.
paintproof
مقاوم در برابر رنگ، به معنای عدم جذب رنگ یا عدم تأثیرپذیری از آن.
paintress
نقاش زن، به معنای زنی که به عنوان یک هنرمند در زمینه نقاشی فعالیت میکند.
paintry
رنگآمیزی، محلی که هنرمند برای کار بر روی رنگها و نقاشیهایش از آن استفاده میکند.
paintrix
رنگآمیز، یک ترکیب یا محصول جدید در دنیای هنر برای بهبود و تسهیل کار با رنگها.
paintroot
فنون رنگریشه، تکنیکی در نقاشی که امکان دستیابی به رنگهای عمیقتر و بافتهای جالبتر را فراهم میآورد.
painture
رنگآمیزی، فرآیند یا عمل پوشاندن سطحی با رنگ و ترسیم.
paiock
پیوک، ابزاری برای ایجاد طراحی و بافتهای مختلف در هنر.
paiocke
فنون پیوک، تکنیکی که به بهبود جذابیت بصری در آثار هنری کمک میکند.
payolas
پیولا، پرداخت پول به یک ایستگاه رادیویی یا شخصی برای پخش یک ترانه به طور غیررسمی و بدون افشای آن.
payong
پایونگ، نوعی چتر که برای محافظت از افراد در برابر باران یا آفتاب استفاده میشود.
payor
پرداختکننده، فرد یا نهادی که بخشی از یک معامله مالی را پرداخت میکند.
payors
پرداختکنندگان، افرادی که مسئول پرداخت هزینهها در یک توافق مالی هستند.
paip
پایپ، لولهای که به عنوان وسیلهای برای انتقال مایعات یا گازها استفاده میشود.
pairedness
زوج بودن، حالت یا ویژگی داشتن جفت در یک مجموعه یا گروه.
pairer
جفتکننده، به شخصی اطلاق میشود که دو چیز یا فرد را به هم مرتبط میسازد.
pairial
جفتی، به مفاهیم یا اشیاء مربوط به دو چیز اشاره دارد که به طور خاص با هم ارتباط دارند.
pairle
جفتکردن، روشی است که به منظور ساماندهی دادهها یا اشیاء با هم مرتبط استفاده میشود.
pairmasts
جفت دکلها، به دکلهای مرتبط به یکدیگر در یک کشتی اشاره دارد که برای بهینهسازی عملکرد لازم هستند.
pairment
جفت شدن، به فرآیند مرتبط کردن یا ایجاد پیوند بین دو یا چند گروه اشاره دارد.
pairt
جزء یا قسمت، به معنی بخشی از یک کل است.
pais
کشور، ناحیهای جغرافیایی که دارای مرزهای مشخص و دولتی مستقل باشد.
paysagist
طراح منظر، فردی که در طراحی فضاهای باز و منظرها تخصص دارد.
paisanite
پیزانیت، نوعی کانی یا ماده معدنی که در زمینشناسی مورد استفاده قرار میگیرد.
paysanne
دهقان، فردی که در کشاورزی در یک روستا یا ناحیه کوچک کار میکند.
paisas
پیزا، به افرادی اطلاق میشود که از منطقه مدیین در کلمبیا هستند و فرهنگ خاص و سنتهای خود را دارند.
paisleys
الگوی پیزلی، الگویی از اشکال بینهایت زیبا و منحنی که معمولاً در دوخت و پارچهها استفاده میشود.
payt
پرداخت، عمل پرداخت پول یا هزینه برای کالاها یا خدمات.
paytamine
پرداخت مالی، به عمل پرداخت هزینه مشخص به صورت فردی یا گروهی اشاره دارد.
paiwari
نجات پایواری، اعتقادات یا رسوم خاصی که به فرهنگ و تاریخ یک جامعه مرتبط است.
paized
پایان یک مرحله یا چالش، به معنای عبور از یک سطح یا مرحله در یک فرایند.
paizing
عملی برای تمرین یا فعالیت مشترک به منظور بهبود مهارتها.