preconform
پیش‌تطبیق، به معنای آماده‌سازی یا تطبیق با شرایط، انتظارات یا قوانین قبل از وقوع آنها است.
preconformity
پیش‌تطابق، حالتی است که افراد یا گروه‌ها قبل از اینکه فرصتی برای ابراز نظرات متفاوت داشته باشند، به آماده‌سازی برای انتظارات موجود می‌پردازند.
preconfound
پیش‌گیج کردن، به معنای گیج کردن یا سردرگم کردن افراد قبل از آنکه متوجه وضعیت شوند، است.
preconfuse
پیش‌گیج کردن، به وضوح به گیج کردن افراد قبل از اینکه آنها قادر به درک موضوع شوند، اشاره دارد.
preconfused
پیش‌گیج، به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد قبل از درک واضح از یک موضوع، احساس گیجی می‌کند.
preconfusedly
به شیوه‌ای که موجب گیجی یا سردرگمی قبل از درک واضح می‌شود.
preconfusing
پیش از سردرگم‌کننده به وضعیتی اشاره دارد که باعث می‌شود اطلاعات یا دستورالعمل‌ها قبل از اینکه کاملاً روشن شوند، گیج‌کننده به نظر برسند.
preconfusion
سردرگمی اولیه به وضعیتی اشاره دارد که در آن افراد قبل از داشتن درک واضح، دچار سردرگمی می‌شوند.
precongenial
پیش از صمیمی به حالتی اشاره دارد که شرایط یا جو قبل از به وجود آمدن ارتباطات نزدیک و دوستی‌ها را توصیف می‌کند.
precongested
پیش از شلوغ به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مکان یا جاده به طور غیررسمی قبل از زمان اوج متراکم است.
precongestion
پیش از شلوغی به شرایطی اشاره دارد که در آن فضای شهری یا مناطق دیگر قبل از اوج ترافیک یا بارگذاری، شلوغ می‌شود.
precongestive
پیش از شلوغ به نشانه‌ها و شرایط اشاره دارد که قبل از اوج بار یا ترافیک مشاهده می‌شود.
precongratulate
پیش‌تبریک گفتن، به معنای تبریک گفتن پیش از وقوع یک موفقیت یا دستاورد.
precongratulated
به معنای دریافت تبریک قبل از وقوع یک موفقیت یا دستاورد.
precongratulating
عمل پیش‌تبریک گفتن به کسی قبل از وقوع موفقیت.
precongratulation
عمل یا وضعیت پیش‌تبریک گفتن قبل از موفقیت.
precongressional
مرتبط با جلسه یا فعالیت‌های قبل از برگزاری کنگره.
precony
مربوط به ویژگی خاص یا مکان خاص به نام پری‌کونی.
preconizance
پیش‌بینی، آگاهی یا درک از چیزی قبل از وقوع آن.
preconization
پیش‌بینی، فرآیند پیش‌بینی یا ارزیابی یک وضعیت.
preconizer
پیش‌بین، شخصی که اقدام به پیش‌بینی می‌کند.
preconjecture
پیش‌حدس، فرضیه‌ای که قبل از جمع‌آوری داده‌ها مطرح می‌شود.
preconjectured
پیش‌حدس شده، به حالتی اطلاق می‌شود که پیش از اینکه شواهد کافی وجود داشته باشد، پیش‌فرضی مطرح می‌شود.
preconjecturing
پیش‌حدس کردن، عمل پیش‌فرض‌سازی اطلاعات بر اساس شواهد ناقص.
preconnection
پیش ارتباط به معنای ایجاد یک ارتباط اولیه قبل از اتصال نهایی است، به ویژه در زمینه‌های فناوری و شبکه.
preconnective
پیش اتصالی به عناصر یا مراحلی اشاره دارد که قبل از اتصال نهایی یا تعامل اصلی انجام می‌شود.
preconnubial
پیش از ازدواج به معنای هر نوع مشاوره یا توافقی است که قبل از ازدواج انجام می‌شود.
preconquer
پیش فتح به معنای غلبه بر چالش‌ها یا موانع قبل از ورود به یک وضعیت یا فعالیت است.
preconquest
پیش فتح به شرایط یا اقدامات انجام شده قبل از یک فتح یا تسخیر اشاره دارد.
preconquestal
پیش فتح به شرایط و ویژگی‌های زمانی قبل از یک فتح یا تسخیر اشاره دارد.
preconquestual
پیش از فتح، به هر چیزی اشاره می‌کند که قبل از یک فتح یا حمله مهم اتفاق افتاده است.
preconsciously
به صورت ناخودآگاه، به درجه‌ای که فرد از چیزی آگاه است، بدون توجه و تمرکز آگاهانه.
preconsciousness
وضعیتی بین خودآگاهی و ناخودآگاهی که در آن برخی از اطلاعات به یاد می‌آیند اما به‌طور کامل آگاهانه نیستند.
preconseccrated
به اقلامی اشاره دارد که پیش از یک مراسم مذهبی به تقدیس درآمده‌اند.
preconseccrating
عملیه‌ای که در آن اشیاء یا فضاها به‌طور موقت برای تقدیس آماده می‌شوند.
preconsecrate
عمل تقدیس کردن چیزی قبل از زمان خاصی.
preconsecrated
پیش‌تقدیس‌شده، به حالتی اشاره دارد که یک شیء، معمولا نان یا شراب، قبل از برگزاری مراسم مذهبی تقدیس می‌شود.
preconsecrating
پیش‌تقدیس کردن، عمل تقدیس کردن یک شیء قبل از برگزاری مراسم یا آیین مذهبی.
preconsecration
پیش‌تقدیس، عمل تقدیس کردن یک شیء قبل از مراسم مذهبی.
preconsent
اجازه قبلی، به معنای دستیابی به توافق یا تصویب پیش از اقدام به عملی.