predestinationist
کسی که به پیش‌تقدیرگرایی باور دارد و اعتقاد دارد که سرنوشت از قبل تعیین شده است.
predestinative
مربوط به پیش‌تقدیر؛ به معنای اینکه یک نتیجه خاص به دلیل تقدیر از پیش تعیین شده است.
predestinator
پیش‌نگر به معنای کسی است که معتقد است سرنوشت افراد از قبل تعیین شده است، و این یک مفهوم فلسفی در مورد اراده آزاد و سرنوشت است.
predestitute
مستمند از پیش، به افرادی اشاره دارد که وضعیتی بسیار بد و بی‌چاره دارند و به لحاظ اقتصادی و اجتماعی به شدت آسیب پذیر هستند.
predestitution
سقوط پیشینی به وضعیت اجتماعی و اقتصادی افرادی اشاره دارد که به دلیل شرایط خاصی به قشر آسیب‌پذیر تبدیل شده‌اند.
predestroy
پیش‌نابود کردن به فرآیندی اشاره دارد که در آن اکوسیستم‌ها یا ویژگی‌های طبیعی قبل از رسیدن به حداکثر پتانسیل خود نابود می‌شوند.
predestruction
نابودی پیشینی به نرم‌افزاری یا فرآیندهایی اشاره دارد که قبل از شروع یک پروژه، محیط‌های طبیعی یا تاریخی از بین می‌روند.
predetach
پیش‌جدا کردن به فرآیند جدا کردن یا از هم گسستن اجزای مختلف قبل از اجرای یک کار یا پروژه دیگر اشاره دارد.
predetachment
پیش‌تفکیک، به عمل جدا کردن چیزها قبل از وقوع یک اتفاق دیگر اشاره دارد.
predetail
پیش‌جزئیات، به عمل بیان جزئیات و نکات قبل از رویداد اصلی اطلاق می‌شود.
predetain
پیش‌نگهداری، به عمل بازداشت کسی قبل از اینکه فرآیند رسمی آغاز شود، اشاره دارد.
predetainer
پیش‌نگهدار، فرد یا نهاد که کسی را قبل از زمان در بازداشت نگه می‌دارد.
predetect
پیش‌تشخیص، به عمل شناسایی یک مشکل یا وضعیت قبل از مشخص شدن آن اشاره دارد.
predetection
پیش‌تشخیص، به عمل کشف مشکلات یا وضعیت‌های نامطلوب قبل از بروز آنها اشاره دارد.
predetention
پیش بازداشت، به معنای نگهداری فرد در مکانی قبل از تصمیم‌گیری درباره اقدامات بعدی نسبت به اوست.
predeterminability
قابلیت پیش تعیین، توانایی برای تعیین یا تعیین شدن یک نتیجه قبل از وقوع آن.
predeterminable
قابل پیش تعیین، به اشیاء یا شرایطی اطلاق می‌شود که می‌توان آن‌ها را قبل از وقوع پیش‌بینی یا تعیین کرد.
predeterminant
پیش‌تعیین کننده، عاملی که می‌تواند بر یک نتیجه خاص تأثیر بگذارد.
predeterminate
پیش‌تعیینی، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن نتیجه یا وضعیت به طور واضح قابل پیش‌بینی است.
predeterminately
به طور پیش‌تعیینی، به معنای تعیین شده قبلی یا مشخص شده است.
predetermination
پیش‌تعیین به معنای تعیین شدن یا مشخص شدن از قبل است، به خصوص در زمینه‌های فلسفی و علمی.
predeterminations
پیش‌تعیین‌های جمعی، به معنی دلیلی یا قضا و قدر است که حوادث را از پیش تعیین می‌کند.
predeterminative
پیش‌تعیین‌کننده به معنی عاملی است که نتیجه یا رویدادی را مشخص می‌کند.
predeterministic
پیش‌تعیینی به رویکردی اشاره دارد که بر اساس آن، حوادث در زندگی از پیش تعیین شده‌اند.
predetest
پیش‌تست به آزمونی اطلاق می‌شود که قبل از یک دوره آموزشی به منظور ارزیابی سطح کنونی دانش دانش‌آموزان انجام می‌شود.
predetestation
پیش‌تعیین به معنای انتخاب یا قضاوت از قبل، معمولاً در زمینه‌های مذهبی و فلسفی به کار می‌رود.
predetrimental
مستقیم بودن صدمات و آسیب‌ها قبل از وقوع، اشاره به عناصر یا رفتارهایی که می‌توانند اثرات منفی به جا بگذارند.
predevelop
پرورش یا آماده‌سازی چیزی قبل از وقوع یا اجرا، به‌خصوص در زمینه برنامه‌ریزی و سازماندهی.
predevelopment
مرحله‌ای که در آن پیش از آغاز واقعی توسعه، برنامه‌ریزی و سازماندهی می‌شود، به‌منظور اطمینان از موفقیت نهایی.
predevise
تدارک دیدن یا برنامه‌ریزی در مورد یک طرح یا ایده پیش از زمان اجرایی.
predevised
برنامه‌ریزی یا طرح‌هایی که پیش از وقوع یک رویداد طراحی و تدوین شده‌اند.
predevising
تدارک یا برنامه‌ریزی برای یک طرح یا رویداد در مراحل پیشین آن.
predevote
پیش‌واگذاری؛ اصطلاحی برای بیان اختصاص دادن زمان یا منابع به یک کار یا هدف قبل از شروع آن.
predevotion
پیش‌وقفه؛ تعهدی که قبل از انجام یک عمل یا پروژه به آن تعلق می‌گیرد.
predevour
پیش‌خوردن؛ به معنای مصرف کردن یا بررسی کردن چیزی به صورت پیش از موعد.
predy
پیش‌سنجی؛ به معنای توانایی پیش‌بینی یا حدس زدن.
prediagnoses
پیش‌تشخیص؛ شناسایی یک وضعیت یا بیماری قبل از تأیید نهایی.
prediagnosis
پیش‌تشخیص؛ ارزیابی اولیه وضعیت یا بیماری که ممکن است رخ دهد.
prediagnostic
آزمایشی که قبل از تشخیص نهایی انجام می‌شود تا مشکلات احتمالی را شناسایی کند.
predialist
فهرستی که شامل عناصر یا موارد لازم قبل از شروع یک فرآیند است.