preeffectual
پیش‌موثر، به معنای تأثیرگذاری مثبت قبل از وقوع.
preeffectually
پیش‌موثرانه، به شکلی که تأثیر مؤثری پیش از رویداد اصلی داشته باشد.
preeffort
تلاش‌های پیشین، زحمت‌هایی که قبل از یک فعالیت اصلی انجام می‌شود.
preelect
پیش انتخاب، انتخاب کاندیدایی قبل از برگزاری انتخابات اصلی.
preelected
پیش‌انتخاب شده به معنای انتخاب قبلی فرد برای یک سمت یا مقام قبل از برگزاری انتخابات رسمی.
preelecting
پیش‌انتخاب کردن به معنای انتخاب نامزدها یا اعضا قبل از برگزاری انتخابات رسمی.
preelective
پیش‌انتخابی به معنای مرتبط با انتخاب قبل از انتخابات اصلی.
preelectric
پیش‌برق به معنای مربوط به مراحلی قبل از آغاز استفاده از برق.
preelectrical
پیش‌برقی به معنای مربوط به اجزاء یا سیستم‌ها قبل از استفاده از برق.
preelectrically
پیش‌برقی به معنای به کارگیری روش‌ها یا عملیات قبل از فعال‌سازی برق.
preelects
پیش انتخاب کردن، انتخاب کردن به صورت اولیه، معمولاً از میان گروهی از افراد.
preelemental
پیش عنصری، مربوط به مراحل یا شرایطی که قبل از تشکیل عناصر اتفاق می‌افتد.
preelementary
پیش ابتدایی، مربوط به مراحل آموزشی قبل از تحصیلات ابتدایی.
preeligibility
پیش‌صلاحیت، شرایطی که باید قبل از تصمیم‌گیری برای واجد شرایط بودن، بررسی شود.
preeligible
پیش‌واجد شرایط، زمانی که فرد معیارهای ابتدایی برای واجد شرایط بودن را دارد، اما هنوز تایید نهایی نشده است.
preeligibleness
شایستگی پیش‌خود، کیفیت یا حالت واجد شرایط بودن پیش از تصمیم نهایی.
preeligibly
به معنای واجد شرایط بودن قبل از ورود به یک مرحله خاص یا فرآیند است.
preeliminate
به معنای حذف موقتی یا اولیه کسانی است که واجد شرایط نیستند.
preeliminated
به معنای حذف شده است، به ویژه در یک مرحله قبل از بررسی نهایی.
preeliminating
به معنای اقدام به حذف گزینه‌ها یا انتخاب‌هایی که مورد نیاز نیستند.
preelimination
به معنای حذف اولیه کسانی است که ممکن است در نهایت انتخاب نشوند.
preeliminator
به معنای شخص یا ابزاری است که افراد یا گزینه‌های غیر واجد شرایط را شناسایی و حذف می‌کند.
preemancipation
پیش از رهایی، زمانی که هنوز آزادی برای افرادی از جمله برده‌ها به دست نیامده است.
preembarrass
پیشاپیش خجالت‌زده کردن، به معنای انجام عملی برای جلوگیری از احساس خجالت در آینده.
preembarrassment
پیشاپیش خجالت، حالتی است که فرد قبل از وقوع یک موقعیت اجتماعی احساس خجالت می‌کند.
preembody
پیشاپیش تجسم کردن، به معنای به تصویر کشیدن یا تجسم کردن ایده‌ها قبل از به انجام رساندن آنها.
preembodied
پیشاپیش تجسم شده، به معنای تجسم کردن یا نمایش دادن مفهومی قبل از وقوع.
preembodying
پیشاپیش تجسم کردن، عمل تجسم مفاهیم یا ایده‌ها به شیوه‌ای مشخص قبل از انجام آنها.
preembodiment
پیش‌وجود، مرحله‌ای است که در آن ایده‌ها و اندیشه‌ها قبل از تجلی در واقعیت، در ذهن وجود دارند.
preemergence
پیش از ظهور، اشاره به وضعیتی است که در آن یک پدیده یا رویداد قبل از اینکه به طور کامل خود را نشان دهد، وجود دارد.
preemergency
پیش از اضطرار، به مرحله‌ای اشاره دارد که در آن اقدامات و تدابیر قبل از بروز یک بحران اتخاذ می‌شود.
preemergencies
شرایط پیش از اضطرار به مجموعه‌ای از وضعیت‌ها یا مشکلات اشاره دارد که باید قبل از وقوع یک بحران مدیریت شوند.
preemergent
پیش از ظهور، به مرحله‌ای اشاره دارد که یک پدیده یا مشکل هنوز به وقوع نپیوسته است اما ممکن است در آینده رخ دهد.
preemotion
احساسات پیش‌از‌موعد به احساساتی اشاره دارد که قبل از یک رویداد یا شرایط خاص شکل می‌گیرند.
preemotional
پیش‌احساسی به شرایط و حالت‌هایی اشاره دارد که قبل از بروز احساسات واقعی ایجاد می‌شود.
preemotionally
به‌طور پیش‌احساسی، به اقدام یا واکنشی اشاره دارد که قبل از ورود به حالت احساسی انجام می‌شود.
preemperor
پیش‌امپراتور به فردی در مقام امپراتوری اشاره دارد که قبل از یک امپراتور فعلی زندگی کرده است.
preemphasis
پیش‌تأکید به تأکید روی مفاهیم یا اطلاعات قبل از بیان اصلی آنها اشاره دارد.
preemploy
پیش‌استخدام به به‌کارگیری شیوه‌ها یا استراتژی‌هایی قبل از استخدام یا شروع به کار اشاره دارد.
preemployee
پیش‌کارمند به فردی اطلاق می‌شود که در مرحله استخدام است ولی هنوز به طور رسمی استخدام نشده است.