previgilantly
بهطور پیشهوشیارانه به معنای اقدام با آگاهی و احتیاط در برابر خطرات است.
previolate
پیشهتک کردن به معنای نقض کردن یا عدم رعایت قوانین قبل از آنکه به وقوع بپیوندد.
previolated
پیشهتک شده به معنای نقض شدن چیزی قبل از وقوع آن است.
previolating
پیشهتک کردن به معنای اقدام در جهت نقض قوانین یا قراردادها قبل از آنکه عملی شود.
previolation
پیشهتک به معنای اشاره به عملی است که به نقض یا عدم رعایت قوانینی قبل از وقوع آن میباشد.
previsible
قابل پیشبینی، به معنی اینکه پیشبینی وقوع یا نتایج یک رویداد ممکن است.
previsibly
به صورت قابل پیشبینی و مطابق با انتظارات.
previsional
موقتی، در مواردی که وضعیت نهایی مشخص نشده است.
previsionary
پیشبینی کننده، اشاره به توانایی پیشبینی نتایج آینده.
previsioned
پیشبینی شده، به معنای برنامهریزی یا پیشبینی در مورد رویدادها یا نتایج آینده است.
previsioning
پیشبینی، به معنای فرایند فکر کردن و برنامهریزی دربارهٔ آنچه ممکن است در آینده پیش بیاید.
previsit
بازدید پیش از موعد، به معنای بازدیدی است که قبل از یک رویداد اصلی به منظور ارزیابی یا برنامهریزی انجام میشود.
previsitor
بازدیدکننده پیش از موعد، به شخصی اطلاق میشود که پیش از رویداد یا ملاقات خاصی به محل مراجعه میکند.
previsive
پیشبین، به معنای توانایی دیدن یا برنامهریزی برای آینده است.
previsor
پیشبین، به فردی اطلاق میشود که توانایی پیشبینی رویدادها یا نتایج آینده را دارد.
previsors
پیشبینیکننده به فردی گفته میشود که وقوع یک رویداد را بهطور دقیق پیشبینی میکند، معمولاً در زمینههای خاص مانند علم یا مدیریت پروژه.
previze
پیشبینی به معنای پیشبینی یا پیشگویی است که میتواند در زمینههای مختلف مورد استفاده قرار گیرد.
prevocal
پیشآوا به صداها یا نوتهایی اشاره میکند که قبل از صدای اصلی یا آوا ظاهر میشوند.
prevocalically
بهصورت پیشآوا، به نحوهای اشاره دارد که در آن صداها و نوتها قبل از اصلیترین صدا ارائه میشوند.
prevocally
بهصورت پیشآوا، به نحوهای اشاره دارد که در آن صداها قبل از اجرای اصلی خود مطرح میشوند.
prevogue
پیشگفتار به مقدمهای گفته میشود که زمینه و معلومات اولیهای درباره محتوا و هدف اصلی نوشته ارائه میدهد.
prevoyance
پیشبینی؛ قابلیت پیشبینی کردن وقایع و شرایط آینده.
prevoyant
پیشبین؛ شخصی که توانایی پیشبینی شرایط و وقایع آینده را دارد.
prevoid
پیشگیری؛ اقداماتی برای جلوگیری از وقوع مشکلات یا اشتباهات.
prevoidance
پیشگیری؛ عمل یا فرآیند جلوگیری از وقوع مسائل و مشکلات.
prevolitional
پیشاختیاری؛ اقداماتی که بدون فکر قبلی انجام میشود.
prevolunteer
پیشداوطلب؛ اقدام برای داوطلب شدن قبل از تاریخ مشخصی.
prevomer
پرویمر، ابزاری برای تمیز کردن حفره دهان در زمانهای پزشکی.
prevost
پروست، فردی در موقعیت مدیریتی دانشگاه که مسئولیتهای خاصی دارد.
prevot
پرووت، فردی که مسئولیت هدایت یا سرپرستی گروهی را بر عهده دارد.
prevotal
چیزی که نقش کلیدی یا بسیار مهمی در یک موضوع دارد.
prevote
پیش رأیگیری، فرایند رایگیری قبل از مرحله رسمی برای ارزیابی نظرها.
prevoted
رأیگیری که به صورت پیشرفته انجام شده است.
prevoting
پیش رأیگیری، عمل رأیگیری قبل از زمان رسمی برای جمعآوری نظرات و مشاوره در مورد یک موضوع خاص.
prevue
پیشنمایش، نمای کلی یا نمایشی که قبل از نمایش اصلی به منظور ایجاد انتظار یا هیجان نشان داده میشود.
prevued
پیشنمایش داده شده، به معنای ارائه یک یا چند نمای کلی از یک اثر به منظور اخبار یا تبلیغ.
prevues
پیشنمایشها، عناصری از محتوای آینده که به منظور افزایش اشتیاق و انتظار نمایش داده میشوند.
prevuing
پیشنمایشکردن، عمل نشان دادن یا ارائه نمای کلی از یک اثر به منظور جلب توجه و تحسین.