sympathetectomy
سمپاتکتومی، عملی جراحی است که در آن عصبهای سمپاتیک برای درمان شرایط خاص برداشته میشوند.
sympathetectomies
چندین مورد سمپاتکتومی، عملی جراحی که در آن عصبهای سمپاتیک برداشته میشوند.
sympathetical
همدلانه، صفتی است که به تفاهم و احساس همدردی اشاره دارد.
sympatheticity
همدردی، ویژگی یا حالت همدردی و توانایی درک احساسات دیگران است.
sympatheticotonia
حالتی از افزایش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک که میتواند تأثیرات فیزیولوژیکی به همراه داشته باشد.
sympatheticotonic
صفتی که به حالتی از فعالیت افزایش یافته سیستم عصبی سمپاتیک اشاره دارد.
sympathicotonia
سمپاتیکوتونیا به حالت یا فعالیتی اشاره دارد که در آن سیستم عصبی سمپاتیک بیشتر از حالت عادی فعال است.
sympathicotonic
سمپاتیکوتونیک به هر چیزی که به سمپاتیکوتونیا مربوط است اشاره دارد.
sympathicotripsy
سمپاتیکوتریپسی به یک عمل جراحی اشاره دارد که در آن اعصاب سمپاتیک قطع یا آسیب میبینند.
sympathin
سمپاتین به یک ماده شیمیایی اشاره میکند که نقش مهمی در عملکرد سیستم عصبی سمپاتیک دارد.
sympathism
سمپاتیسم به کنش و رفتار همدلی و درک دیگران اشاره دارد.
sympathist
همدرد، فردی که به احساسات و مشکلات دیگران توجه و همدلی میکند.
sympathizingly
به شکل همدردی، به صورت ابراز همدردی و توجه به احساسات دیگران.
sympathoblast
همدردک، سلولهای بنیادی که به نورونهای سمپاتیک تبدیل میشوند.
sympatholysis
همدردکافت، فرآیندی که در آن اثرات سمپاتیک در بدن کاهش مییابد.
sympatry
همزیستی، حضور دو یا چند گونه در یک ناحیه جغرافیایی مشترک بدون جدایی.
sympatrically
به معنای همزیستی، هنگامی که گونهها در یک ناحیه مشابه زندگی میکنند.
sympatries
همدردی، احساس همدلی و یا نگرانی نسبت به درد و رنج دیگران.
simperer
فردی که به طرز غیرطبیعی لبخند میزند و خود را نازککننده نشان میدهد.
simperers
افراد حالتدار که به طرز غیرطبیعی لبخند میزنند.
sympetalae
گونهای از گلها که گلبرگهایشان به هم پیوستهاند.
sympetaly
ویژگی گلبرگهای متصل به هم در گیاهان.
symphalangus
سیمفالنژوس، یک نوع لمور است که به خاطر اندامهای بلندش از جمله بازو و پا متمایز میشود.
symphenomena
پدیدههای هممشغله به رویدادها یا شرایطی اشاره دارد که به طور همزمان در یک سیستم یا محیط رخ میدهند.
symphenomenal
همپدیده به ویژگی یا نمایشهایی اشاره دارد که به طور همزمان و به شکل قابل توجهی خود را نشان میدهند.
symphyantherous
همپرچم به گیاهانی اشاره دارد که دارای ساختارهای خاص برای تولید مثل هستند.
symphycarpous
هممیوه به گیاهانی اشاره دارد که میوههای خاصی دارند و از اهمیت اکولوژیکی برخوردارند.
symphylan
همپیلان به موجودات ریزی اطلاق میشود که در خاک زندگی میکنند و در اکوسیستمهای خاکی نقش مهمی دارند.
symphile
سیمفیلا به فردی اطلاق میشود که علاقه خاصی به موسیقی و ترکیب آن با سایر سبکها دارد.
symphily
سمفیلی به کیفیت یا ویژگی موسیقیای اشاره دارد که روح و زندگی به آن میبخشد.
symphilic
سیمفیلیک به صفتی اشاره دارد که به ترکیب موسیقیایی و همآوایی مربوط میشود.
symphilism
سیمفیلیسم به یک جنبش یا فلسفه مربوط میشود که بر ترکیب سبکهای مختلف موسیقی تأکید دارد.
symphyllous
سیمفیلوئوس به توصیف ویژگیهایی در گیاهان اشاره دارد که در آن برگها به یکدیگر متصل میشوند.