spoucher
شخصی که به طور مکرر از دیگران چیزی می‌گیرد بدون اینکه بازپرداخت کند.
spousage
نقش و وظایف یک همسر در یک ازدواج.
spousally
به معنای رفتار کردن مانند یک زوج، به طور معمول در زمینه‌های روابط نزدیک و زناشویی استفاده می‌شود.
spoused
به معنای قبول کردن یا دفاع کردن از باورها و ایده‌های شخص دیگر.
spousehood
وضعیت یا حالت یک زوجه یا شوهر؛ به طور کلی به زندگی مشترک اشاره دارد.
spouseless
به معنای بی‌همسر؛ وضعیتی که در آن فرد بدون شریک زناشویی است.
spousy
به معنای زناشویی و نسبت به خصوصیات و رفتارهای زوجین؛ معمولاً به روابط نزدیکی اشاره دارد.
spousing
عمل یا فرآیند رفتاری مشابه زندگی زناشویی و تعاملات مرتبط با آن.
spouter
کسی که در مورد چیزهای مختلف صحبت می‌کند و اطلاعات زیادی ارائه می‌دهد.
spouters
بیش از یک نفر که در مورد موضوعات مختلف صحبت می‌کند.
spouty
دارای ویژگی‌های مربوط به پرتاب یا خروج مایعات به شکل پرتابه.
spoutiness
وضعیت یا ویژگی پرتاب کردن یا پرش آب یا مایعات.
spoutless
عدم وجود پرتاب یا خروجی در یک شیء.
spoutlike
مربوط به یا شبیه به ویژگی پرتاب یا خروج.
spoutman
آدمی که به تعمیر یا نصب شیرهای آب و فواره‌ها می‌پردازد.
sprachle
بازی‌ای که شامل کلمات و زبان‌هاست و به یادگیری زبان کمک می‌کند.
sprack
صدای خفیف یا جرقه‌ای که ناشی از برخوردی کوچک است.
sprackish
مخلوطی از آب شیرین و شور، معمولاً در نواحی ساحلی.
sprackle
صدای نرم و ملایمی که از آتش یا چیزی مشابه ناشی می‌شود.
sprackly
دارای بافت یا نمای جالب و منحصر به فرد.
sprackness
چابکی و لاغری، ویژگی که به سرعت و نشاط شخص اشاره دارد.
sprad
پراکندن یا پاشیدن، به ویژه در مورد بذرها یا مایعات.
spragged
به حالت گیر کردن یا قفل شدن، به ویژه در مورد وسایل نقلیه یا تجهیزات.
spragger
نوع خاصی از چابکی در راه رفتن که به فرد شخصیت می‌دهد.
spragging
عمل پراکندن یا پخش کردن، در زمینه‌های مختلف.
spraggly
مو یا گیاهی که به طرز نامنظم و وز وزی رشد کرده باشد.
spragman
اسپرگمن، فردی که در صنعت حمل و نقل وظیفه تأمین امنیت بار را بر عهده دارد.
sprayboard
اسپری‌برد، وسیله‌ای برای توزیع یکنواخت مایعات بر روی سطوح.
spraich
اسپریچ، طراحی خاصی که به بهبود عملکرد وسایل نقلیه کمک می‌کند.
sprayey
اسپری‌ای، روشی برای پوشش یکنواخت سطوح با استفاده از اسپری.
sprayer
اسپری‌کننده، دستگاهی که برای پاشیدن مایعات استفاده می‌شود.
sprayers
اسپری‌کننده‌ها، دستگاه‌هایی که برای پاشیدن مایعات برای اهداف مختلف استفاده می‌شوند.
sprayful
آبپاش، به معنای استفاده از اسپری یا پاشیدن مایعات به صورت یکنواخت و پراکنده.
sprayfully
به طرز آبپاشی، به معنای پاشیدن یا پخش کردن به صورت اسپری.
sprayless
بدون اسپری، به معنای عدم وجود مواد اسپری مانند یا ازدحام آن.
spraylike
شبیه اسپری، به معنای داشتن ویژگی‌های اسپری یا پاشش.
sprayproof
مقاوم در برابر اسپری، به معنای قابلیت مقاومت در برابر پاشش مایعات.
spraith
ضربه، به عنوان نوعی برخورد قوی یا حمله در نبرد.
sprangle
تزئین یا آراستن یک چیز به خصوص با رنگ‌ها یا الگوهای زنده.
sprangled
آراسته شده به روش خاصی که نشان دهنده زیبایی و جذابیت است.