stringentness
سختگیری، حالت یا ویژگی شدید بودن یا قاطع بودن در قوانین یا استانداردها.
stringful
رشتهای، اصطلاحی برای توصیف چیزی که شامل عدهای از موارد مرتبط است.
stringhalted
حالت درد یا اختلال در حرکت که باعث میشود فرد یا حیوان به طرز غیرطبیعی راه برود.
stringhaltedness
stringhaltedness، وضعیتی در اسبها که در نتیجه انقباضهای غیر ارادی عضلات پاها باعث ایجاد حرکات ناهنجار میشود.
stringhalty
stringhalty، ویژگیای در اسب که به حرکات ناهنجار و همراه با انقباضهای غیر ارادی عضلات اشاره دارد.
stringholder
stringholder، ابزاری که برای نگهداری و سازماندهی نخ یا سیمها استفاده میشود.
stringily
stringily، به شیوهای که نازک یا رشتهای به نظر میرسد.
stringiness
stringiness، ویژگیای که به خاصیت کشسانی و رشتهای یک ماده غذایی اشاره دارد.
stringless
stringless، ظرفیتی که فاقد رشته یا سیم باشد.
stringlike
مانند رشته، توصیف چیزی که شباهت به رشتههای باریک دارد.
stringman
کسی که رشتهها یا سازها را تنظیم میکند.
stringmen
جمعی از افرادی که رشتهها یا سازها را کار میکنند.
stringsmen
موسیقیدانان رشتهای به افرادی اطلاق میشود که به نواختن سازهای رشتهای مانند ویولن، ویولا و گیتار میپردازند.
stringways
رشتهها یا جادههای سیمی سازهای موسیقی برای ایجاد صدا.
stringwood
نوعی چوب که برای ساخت سازهای رشتهای استفاده میشود.
strinkle
پاشیدن یا پخش کردن مواد کوچک به طور یکنواخت روی سطحی.
striola
الگوی خطی و نازک که به عنوان تزئین در پارچهها و اشیاء استفاده میشود.
striolae
جمع کلمه استریولا، به الگوهای نازک و خطی اطلاق میشود.
striolate
خطخطی کردن به معنای ایجاد خطوط باریک یا شیارها بر روی یک سطح است.
striolet
به معنای نوعی طراحی یا الگو با خطوط ریز است.
strype
به معنای نوع، سبک یا نوع خط است که در متن یا نمایش استفاده میشود.
stripfilm
فیلمی که به صورت نوار یا نواختی است و معمولاً در عکاسی آنالوگ استفاده میشود.
stripings
خطوط یا نوارهایی که معمولاً به طور موازی یا با الگوی خاصی ایجاد میشوند و میتوانند در طراحی و تزئین استفاده شوند.
striplet
نوار یا قطعهای کوچک و باریک از پارچه یا مادهای مشابه که معمولاً در ساختن چیزهای دیگر استفاده میشود.
strippable
قابل جداسازی یا حذف، معمولاً به مواد یا اشیایی اشاره میکند که میتوان آنها را به راحتی از سطح جدا کرد.
strippage
عمل جداسازی یا جدا کردن لایهای از سطح، مانند رنگ یا کاغذ دیواری.
strippit
ابزاری برای برش نوارها از مواد مختلف، معمولاً برای کارهای دستی یا صنعتی.
strippler
ابزاری برای جداسازی لایههایی از مواد، مانند رنگ یا کاغذ دیواری.
stript
استریپت به عمل و یا نوعی از رقص اشاره دارد که در آن شخص لباسهایش را به تدریج میکشد.
stripteased
عمل استریپتیز کردن، به ویژه برای سرگرمی و نمایش، در آن فرد به تدریج لباسهایش را برمیدارد.
stripteaser
استریپتزاز به شخصی اطلاق میشود که در استریپتیز کردن مهارت دارد.
stripteasers
استریپتزازها به گروهی از افرادی گفته میشود که در استریپتیز کردن مهارت دارند.
stripteasing
عمل استریپتیز کردن، به ویژه به عنوان یک نوع فعالیت نمایشی.
stripteuse
استریپتوز به زنانی اطلاق میشود که استریپتیز میکنند.
strit
سختی، فشار یا چالش در یک موقعیت.