sultanin
عنوانی برای یکی از مقام‌های سلطنتی که معمولاً در سطح محلی یا منطقه‌ای است.
sultanism
مکتب یا جنبشی که خواهان قدرت سلطنت و تأثیر آن در جامعه است.
sultanist
فردی که از اصول سلطنت و حکومت سلطانی حمایت می‌کند.
sultanize
به معنای تبدیل یک سیستم یا ساختار به شکل سلطنتی.
sultanlike
شبیه و مشابه سلاطین، به ویژگی‌ها یا رفتارهایی اشاره دارد که به یک پادشاه یا سلطان نسبت داده می‌شود.
sultanry
سلطنت، به معنی دوران یا period of rule یک سلطان.
sultanship
اصطلاح برای اشاره به عنوان و دوره سلطنت یک سلطان.
sultone
اصطلاحی برای اشاره به سلطان در ادبیات و داستان‌ها.
sultrily
به گونه‌ای جذاب و فریبنده، معمولاً با بار جنسی یا کشش احساسی.
sultriness
احساس گرما و رطوبت، معمولاً به نوعی جذابیت یا تحریک اشاره دارد.
suluan
سولوآن، رقص سنتی که معمولاً در مراسم فرهنگی و جشن‌ها اجرا می‌شود.
sulung
سولوگ به معنای فرآیند رشد و توسعه، به ویژه در زمینه‌هایی مانند غلات یا گیاهان.
sulvanite
سولوانیت، ماده معدنی که به طور خاص در برخی از تشکیل‌های زمین‌شناسی یافت می‌شود.
sulvasutra
سولوواسوترا متنی قدیمی در ریاضیات که مفاهیم کلیدی را توضیح می‌دهد.
sumage
سومج تکنیک خاصی در آشپزی است که برای تغییر طعم غذاها استفاده می‌شود.
sumak
سماق ادویه‌ای است که طعم ترش و خوشمزه‌ای دارد و معمولاً در غذاهای خاورمیانه استفاده می‌شود.
sumass
سمس، یک نوع طراحی یا فرم هنری که در برخی فرهنگ‌ها یا جوامع خاص وجود دارد.
sumatra
سوماترا، جزیره‌ای بزرگ در نزدیکی خط استوا که بخشی از اندونزی محسوب می‌شود.
sumbal
سمبال، یک نوع خوراک یا غذایی که به طور سنتی در مراسم یا جشن‌ها سرو می‌شود.
sumbul
سومبل، نوعی گیاه معطر است که به خاطر عطرش در صنایع عطرسازی و بخور کاربرد دارد.
sumbulic
سومبلیک به ویژگی‌ها یا عطرهایی اطلاق می‌شود که مربوط به گیاه سومبل است.
sumdum
سم‌دوم به فردی اطلاق می‌شود که احساس نادانی یا ضعف در درک موضوعی دارد.
sumen
سومن، نامی که معمولاً برای افراد استفاده می‌شود و به ندرت شنیده می‌شود.
sumerology
علمی که به مطالعه تمدن و فرهنگ سومر باستان می‌پردازد.
sumitro
نام خانوادگی رایج در کشور اندونزی.
sumless
وضعیتی که مجموعی ندارد و به مقدار صفر اشاره دارد.
sumlessness
وضعیتی که در آن مجموعی وجود ندارد.
summability
قابلیت یک سری یا تابع برای داشتن یک مجموع محدود.
summable
قابل جمع، به اعدادی اطلاق می‌شود که می‌توان آنها را جمع کرد و مقدار آنها را بدست آورد.
summage
جمع، به عمل اضافه کردن مقادیر مختلف برای به دست آوردن یک عدد کل اشاره دارد.
summar
خلاصه، عمل مختصر کردن اطلاعات به گونه‌ای که نکات اصلی حفظ شود.
summariness
خلاصه‌سازی، کیفیت یا حالت مختصر بودن اطلاعات.
summarisable
قابل خلاصه، به اعدادی یا اطلاعاتی اشاره می‌کند که می‌توان آنها را به شکل مختصر ارائه داد.
summarisation
خلاصه‌سازی، عمل جمع‌آوری و بیان نکات کلیدی از اطلاعات گسترده.
summariser
خلاصه‌نویس به شخصی اطلاق می‌شود که مهارت خلاصه‌کردن متون و انتقال مفاهیم اصلی را دارد.
summarist
خلاصه‌نویس به فردی گفته می‌شود که حرفه‌اش خلاصه‌نویسی است.
summarizable
قابل خلاصه شدن به متن یا اطلاعاتی اطلاق می‌شود که می‌توان آن را به شکل مختصری عرضه کرد.
summarization
خلاصه‌نویسی به عمل کوتاه‌کردن متن و استخراج نکات اصلی آن اطلاق می‌شود.
summarizations
خلاصه‌ها به ورژن‌های مختصر شده از متون یا گفتارهای مختلف اطلاق می‌شود.
summarizer
خلاصه‌نویس به فردی گفته می‌شود که توانایی خلاصه‌کردن و شبه‌سازی محتوا را دارد.