larboards
لاربورد، اصطلاحی دریایی برای طرف چپ کشتی، که بر خلاف سمت راست یا استاربرد است.
larceners
اشخاصی که به طور غیرقانونی مالکیت اشیاء را به دست میآورند، عموماً از طریق دزدی.
larcenies
عمل دزدی، به ویژه سرقت غیرقانونی اموال دیگران.
larches
نوعی درخت مخروطی که در مناطق سرد رشد میکند و در فصل سرما برگهایش را میریزد.
common larch
یک نوع کاج لچ که به طور رایج در نواحی معتدل رشد میکند.
common larches
اشاره به دو یا چند درخت کاج لچ معمولی که در کنار هم رشد میکنند.
european larch
نوعی از کاج لچ که بومی اروپا است و درختی بسیار مقاوم میباشد.
european larches
نوعی درخت مخروطی که در مناطق معتدل اروپا میروید، با چوب مقاوم و برگهای سوزنی.
lards
چربیهای پخته شده که معمولاً از خوک به دست میآیند و برای پخت و پز مورد استفاده قرار میگیرند.
larded
گوشت را با چربی یا دیگر مواد چربیدار پر کردن تا طعم و رطوبت بیشتری بگیرد.
larding
فرآیند اضافه کردن چربی به غذاها به ویژه گوشت برای بهبود طعم و بافت.
lard-arses
لقبی بیاحترامی که برای توصیف افرادی که تنبل هستند و فعالیت کمی دارند، استفاده میشود.
lardarse
فردی که بسیار تنبل است و تمایلی به فعالیت نداشته باشد.
lardarses
لردارسها، افرادی که به دلیل وزن زیاد یا تنبلی، به شدت غیرفعال به نظر میرسند.
lardass
لرداس، فردی که به شدت چاق و تنبل است.
lardasses
لردارسها، افرادی که به دلیل چاقی یا تنبلی غیر فعال و بیتحرک هستند.
lard-ass
لرداس، یک اصطلاح غیررسمی برای توصیف فردی که اضافه وزن دارد یا تنبل است.
lard-asses
لرداسها، اشاره به افرادی که چاق و بیتحرک هستند.
lardarsed
لردارسد، توصیف حالتی که فرد احساس تنبلی یا بیتحرکی میکند.
larders
انباری، فضایی برای ذخیره سازی مواد غذایی، معمولاً در آشپزخانه یا انبار.
larder beetles
سوسکهای انباری، نوعی حشره که به غذاهای ذخیره شده آسیب میزند.
lardons
نوعی گوشت دودی و چربی که به طور معمول برشهای کوچک به صورت مکعبی است.
lardoon
نوعی خوراک که شامل برشهای کوچک لاردو است.
lardoons
چندین قطعه کوچک لاردو که معمولاً در آشپزی استفاده میشوند.
lardy cakes
نوعی کیک خوشمزه که با مقدار زیادی چربی یا لارد تهیه میشود.
largest
بزرگترین، به بالاترین اندازه یا مقدار اشاره دارد.
larges
شکل غیررسمی و نادر از بزرگها یا بزرگترینها که به تعداد اشاره دارد.
larged
شکل غیررسمی از بزرگ کردن که نادرست به کار میرود.
larging
فرایند بزرگتر کردن چیزی، که معمولاً به صورت غيررسمی و با خطا بیان میشود.
largehearted
بزرگوار، فردی که دارای روحیه ای مهربان و با سخاوت است.
large intestines
روده بزرگ، بخش از سیستم گوارش که در آن آب جذب و فضولات جامد تشکیل می شود.
largemouths
ماهی بزرگ دهان، نوعی ماهی که در آب شیرین زندگی می کند و برای ورزش ماهیگیری محبوب است.
large-mouth
طراحی بزرگ دهان، به ویژگی فیزیکی یا شکل خاصی از ماهی اشاره دارد.
large-mouths
ماهی های بزرگ دهان، اشاره به نوعی از ماهی ها با دهان بزرگ در آبزیان دارد.
largescale
بزرگ مقیاس، به پروژه یا عملیاتی اشاره دارد که در مقیاس وسیع و با دامنه بزرگ انجام می شود.
largess
سخاوت، بخشش به ویژه در مورد پول و منابع.
larghettos
لاغتتوها، به نقطههایی در زندگی اشاره دارد که شخص احساس کند زمان به آرامی میگذرد.
largos
لارجو، به معنای آهسته و با احساس و عاطفه، معمولاً در موسیقی استفاده میشود.
laris
لاری، واحد پایۀ پول در جمهوری گرجستان.