adrenocorticosteroid
آدرنوکورتیکواستروئیدها، نوعی دارو که برای درمان بیماری‌های التهاب و اختلالات هورمونی کاربرد دارد.
adrenocorticotrophic
هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک، هورمونی است که توسط غده هیپوفیز ترشح می‌شود و نقش مهمی در تحریک تولید هورمون‌های کورتیکوئیدی توسط غدد فوق کلیوی دارد.
adrenocorticotropic
هورمون آدرنوکورتیکotropیک، هورمونی است که به کنترل تولید هورمون‌های کورتیکوئیدی توسط غدد فوق کلیوی کمک می‌کند.
adrenolysis
آدرنونلیس، فرآیند تجزیه و تحلیل بافت‌های غدد فوق کلیوی است.
adrenolytic
آدرنونولیتیک، به معنای مسدود کردن یا کاهیدن اثرات هورمون آدرنالین است.
adrenomedullary
آدرنومدولری به فرآیندها و ساختارهای مرتبط با مغز غدد فوق کلیوی اشاره دارد.
adrenosterone
آدرنوسترون به عنوان یک هورمون استروئیدی که نقش‌هایی در تنظیم فشار خون و تعادل الکترولیت‌ها دارد، شناخته می‌شود.
adrenotrophin
آدرنوتروفین، هورمونی که توسط غده هیپوفیز ترشح می‌شود و محرک غدد فوق کلیوی است.
adrenotropic
آدرنوتروپیک به ترکیبات یا داروهایی اطلاق می‌شود که بر غدد فوق کلیوی تأثیر می‌گذارند.
adrent
آدرنت به معنای به طور جدی یا با اشتیاق اشاره دارد.
adry
خشک به معنای عدم رطوبت یا بی‌آب است.
adrian
آدریان، نام مردانه‌ای که ریشه در زبان لاتین دارد.
adriana
آدریانا، نام زنانه‌ای که ریشه در زبان لاتین دارد.
adrienne
ادریان، نامی که به طور خاص به یک زن تعلق دارد و به معنی فراگیر و گسترده است.
adrip
توصیف حالتی که در آن مایعی بر سطحی باقی باقی می‌ماند.
adrogate
در لغت به معنای باطل کردن یا لغو کردن استفاده می‌شود.
adroop
تشریح وضعیتی که در آن چیزی به سمت پایین می‌رود یا افت می‌کند.
adrop
به معنای انداختن یا رها کردن چیزی به زمین.
adrostal
به معنای مرتبط با واژه‌ای تخصصی در علم یا مهندسی.
adrostral
آدروستراال به موقعیت یا مکان ستاره‌ها در آسمان اشاره دارد که می‌تواند در ناوبری مفید باشد.
adrue
آدرو به معنای عدم رضایت یا نارضایتی است که به دلیل یک رویداد یا شرایط خاص احساس می‌شود.
adsbud
آدسبود به مقررات یا ضوابط مربوط به یک پروژه یا برنامه اشاره دارد.
adscendent
آدسکندنت به کیفیت یا ویژگی رو به رشد و بهبود یافته اشاره دارد.
adscititiously
آدسیتی تیشنویس به معنای غیرضروری یا اضافی در انتخاب کلمات و جزئیات است.
adscript
آدسکریپت به یادداشت یا توضیحی که در کنار یا زیر یک متن اصلی قرار می‌گیرد، اشاره دارد.
adscripted
به معنای کار یا متنی که به صورت رسمی به چیزی اضافه یا پیوست شده باشد.
adscription
نسبت‌دادن یا نسبت به چیزی تعلق یافتن.
adscriptitious
به صفات یا ویژگی‌هایی که به صورت رسمی ثبت‌شده‌اند اشاره دارد.
adscriptitius
به صفات یا ویژگی‌هایی که به صورت رسمی یا قانونی ثبت شده‌اند اشاره دارد.
adscriptive
به معنای تعهد برنداری یا این که چیزی به صورت رسمی به چیزی دیگر اضافه شده است.
adscripts
مواردی که به صورت رسمی نوشته یا ثبت شده‌اند.
adsessor
مشاور تبلیغاتی، فردی که به شرکت‌ها در زمینه تبلیغات و بازاریابی مشاوره می‌دهد.
adsheart
قلب تبلیغاتی، پیامی که احساسات را درگیر کند و ارتباط عاطفی با مخاطب برقرار کند.
adsignify
طراحی هویت تبلیغاتی، فرآیند ایجاد یک هویت خاص و متمایز برای یک محصول.
adsignification
معنای تبلیغاتی، فرآیند درک و تفسیر نمادها و پیام‌ها در تبلیغات.
adsmith
سازنده تبلیغات، فردی که به طراحی و ساخت تبلیغات می‌پردازد.
adsmithing
ساخت تبلیغات، فرآیند طراحی و تولید تبلیغات خلاقانه.
adsorbability
قابلیت یک ماده برای جذب ذرات یا مولکول‌ها به سطح خود.
adsorbable
قابل جذب، مواد یا ترکیباتی که به سطح خود ذرات می‌چسبند.
adsorptive
نوشته شده در رابطه با خاصیت جذب ماده‌ای به سطح دیگر.