appley
سیبی به معنی داشتن طعمی یا بویی شبیه سیب است.
applianced
حالت یا کیفیت داشتن وسایل ضروری و تجهیزات برای انجام کارها.
applicant
فردی که برای یک شغل، برنامه تحصیلی یا جایزهای درخواست میدهد.
application
مجموعهای از فرمها یا مدارک که برای درخواست یک چیز خاص پر میشود؛ همچنین میتواند به برنامههای نرمافزاری اطلاق شود.
applicator
ابزاری برای اعمال مواد، مانند رنگ یا کرم، به سطحی خاص.
applied linguistics
شاخهای از زبانشناسی که به کاربرد زبان در زمینههای عملی مانند آموزش زبان میپردازد.
appliquéd
تکنیک خیاطی که در آن تکههای پارچهای بر روی یک سطح دیگر دوخت میشود تا طراحی ایجاد کند.
appoggiatura
در موسیقی، نوتی که به یک نوت اصلی نزدیک شده و برای خلق حس بیشتر به کار میرود.
appointment
قرار ملاقات، به معنای موعد مقرر برای دیدار با someone یا فعالیت خاص.
apport
آپورت، به معنای جابجایی اجسام در پدیدههای ماورایی بدون تماس فیزیکی.
apportion
تقسیم کردن، به معنای تقسیم کردن چیزها به نسبت مشخص بین افراد یا گروهها.
appositional
مربوط به توصیف یک اسم با استفاده از یک عبارت توصیفی.
appositive
عبارت یا نامی که به اسم قبلی برای توضیح بیشتر اضافه میشود.
appraisal
ارزیابی یا سنجش چیزی به منظور تعیین ارزش یا کیفیت آن.
appraisal drilling
حفر ارزیابی، فرآیند آزمایش و بررسی منابع زیرزمینی به منظور تعیین وجود و مقدار آنها میباشد.
appraise
ارزیابی کردن، تعیین مقدار یا ارزش چیزی، بهخصوص در زمینههای مالی و هنری.
appreciable
قابل توجه، به اندازهای که بتوان آن را شناسایی یا تأثیر آن را احساس کرد.
appreciably
به صورت قابل توجه، به اندازهای که بهخوبی دیده یا حس شود.
appreciative
قدرشناسی، احساس قدردانی به خاطر چیزی که برای شما یا دیگران انجام شده است.
apprehensive
نگران و مضطرب دربارهی چیزی که ممکن است پیش بیاید.
apprentice
شخصی که تحت نظارت یک متخصص آموزش میبیند.
apprenticeship
کارآموزی، دورهای آموزشی است که در آن فرد مهارتهای لازم را در یک حرف یا حرفه خاص تحت نظر یک کارشناس میآموزد.
appress
فشردن یا فشاردادن سطوح یا اجسام برای ایجاد یک شکل یا حالت خاص.
apprise
آگاه ساختن یا اطلاع دادن به کسی دربارهٔ یک موضوع خاص.
approachable
قابل دسترسی و راحت برای برقراری ارتباط یا صحبت کردن.
approach path
مسیر یا راهی که به یک مکان خاص منتهی میشود، معمولاً برای دستیابی آسانتر به ورودی آن مکان.
approach road
جاده ای که به یک مکان خاص میرسد، مانند یک پارک یا هتل.
approach shot
ضربه ای در گلف که به سمت دماوند یا نزدیک به سوراخ زده میشود.
appropriacy
مناسب بودن یا درست بودن یک عمل یا زبان در یک موقعیت.
appropriate
مناسب، به معنای اینکه چیزی در یک موقعیت خاص مناسب باشد.
appropriationist
شخصی که به اقتباس یا استفاده از آثار دیگران در آثار خود میپردازد.
approval rating
رتبه تأیید به درصدی از افرادی که نظر مثبت درباره یک شخص یا سازمان دارند، اشاره دارد.
approver
شخصی که مسئول تأیید یا پذیرش یک درخواست یا تصمیم است.