filippi
فیلیپی، نامی که به یک مکان باستانی اشاره دارد و به ویژه به دلیل رویدادهای تاریخیاش معروف است.
filippic
فیلیپیک، به معنای انتقاد تند و شدید از یک شخص یا گروه، به ویژه از نظر سیاسی.
filippo
فیلیپو، یک نام مردانه ایتالیایی که به طور معمول در ایتالیا و برخی کشورها استفاده میشود.
filipuncture
فیلیپونکچر، یک روش پزشکی که شامل وارد کردن سوزن به بافتهای بدن میشود.
filister
فیلیستر، تعبیری برای نداشتن درک از هنر و فرهنگ.
filisters
فیلیسترها، اشاره به افرادی که به طور کلی فرهنگی ندارند.
filite
فیلیت، نوعی ماده معدنی که در فرایندهای آتشفشانی تشکیل میشود.
filius
فیلیوس، واژهای لاتین که به پسر اشاره دارد و در متون تاریخی معمولاً به کار میرود.
filix
فیلکس، نوعی گیاه سرخس که دارای برگچههای باریک و ظریف است.
fylker
فایلکر، عنوانی برای مقامات محلی در برخی از نظامهای اداری قدیمی.
filla
پر کردن یک فرم یا مدرک به صورت کامل.
fillable
میتواند پر شود، یعنی قابلیت پر کردن دارد.
fillagreed
توافقی که به صورت کامل بر سر آن به توافق رسیدهاند.
fillagreing
فیلگرینگ، تکنیک ظریف و پیچیدهای است که در هنر به کار میرود.
fille
دختر، به معنای یک فرد مؤنث جوان است.
fillebeg
دخترک، به معنای یک دختر کوچک است.
fillemot
دختر، به معنای یک فرد مؤنث جوان است.
fillercap
درپوش پرکن، ابزاری برای جلوگیری از نشت مایعات است.
filles
دختران، به معنای گروهی از افراد مؤنث جوان است.
filleter
فیلتر به شخصی اطلاق میشود که مهارت خاصی در جدا کردن استخوانها از گوشت ماهی دارد.
filletlike
شبیه به فیله، به ویژه در مورد شکل یا بافت غذاها.
filletster
فیلتر به فردی اطلاق میشود که مهارت بالایی در جدا کردن استخوانها از گوشت دارد.
filleul
در زبان فرانسه به معنای جوان و یادگیرنده در حرفه آشپزی است.
fillingly
به طرز جذاب و معنادار بیان کردن یک موضوع.
fillingness
احساس خوبی که از مهمان نوازی و خوش آمدگویی به دیگران ناشی میشود.
fillipeen
فیلپین، نام یک گونه خاص ماهی که در اعماق دریا زندگی میکند و به طور خاص در تحقیقات دریایی مورد بررسی قرار میگیرد.
fillmass
فیلماس مادهای است که برای ایمن کردن مواد در بستهبندی و حمل و نقل استفاده میشود.
fillmore
فیلمور یک منطقه شهری پرجنب و جوش است که به خاطر فعالیتهای فرهنگی و تفریحی مشهور است.
fillock
فیلک یک مکانیزم قفل است که برای ایمن کردن درها و موانع استفاده میشود.
fillowite
فیلوییت یک ماده معدنی است که در جواهرسازی و جمعآوری مورد استفاده قرار میگیرد.
filmable
فیلمپذیر به معنای این است که یک اثر هنری یا سناریو قابل تبدیل به فیلم باشد.
filmcard
کارت اطلاعاتی درباره یک فیلم به همراه نام بازیگران و خلاصه داستان آن.
filmcards
کارتهای اطلاعاتی درباره فیلمها که شامل جزئیات نظیر نام بازیگران و خلاصه داستان هستند.
filmdom
دنیا یا صنعت سینما و فیلمسازی، مجموعهای از هنرمندان، تولیدکنندگان و آثار سینمایی.
filmdoms
مجموعه جزایر ساخت و تولید فیلم در نقاط مختلف جهان، شامل ویژگیها و سبکهای خاص هر منطقه.
filmer
شخصی که به فیلمبرداری و ساخت فیلم مشغول است، عموماً با استفاده از دوربین.
filmet
فیلمهای کوتاه یا کلیپهای فیلم که معمولاً دارای داستان مختصر و یا موضوعات خاص هستند.
filmgoing
فیلمگویی به عمل رفتن به سینما برای تماشای فیلمها اشاره دارد و معمولاً به عنوان یک سرگرمی یا فعالیت اجتماعی شناخته میشود.
filmically
بهصورت فیلمیک به بیان ایجاد فضایی سینمایی یا تکنیکهای مرتبط با فیلم اشاره دارد.