fustigatory
فستیکیتوری به معنای انتقادی یا سرزنش‌آمیز است.
fustilarian
فستیرالیان به فردی گفته می‌شود که به انتقاد و شکست‌ها تمرکز دارد.
fustily
فستلی، به معنای کهنه یا غیرمدرن و مرتبط با شیوه‌های قدیمی و رسمی است.
fustilugs
فاستیلگ، به چیزی یا کسی اشاره دارد که قدیمی و فراموش‌شده است.
fustin
فاستین، به نوعی پارچه سنگین و مقاوم اطلاق می‌شود.
fustinella
فاستینلا، نوعی پارچه یا جنس با الگوها و رنگ‌های زیبا و جذاب است.
fustiness
فستینیس، به حالت یا بویی کهنگی و غیرمدرن اشاره دارد.
fustle
فاستل، به معنای دست و پا زدن یا در هم و برهم شدن است.
fustoc
فُستوک نوعی کوله‌پشتی محکم و بادوام است که بیشتر در سفرهای طبیعت گردی استفاده می‌شود.
fusula
فُسولا، جزء یا قسمتی از ساختار گیاهی است که از آن برای تأمین استقامت و شکل‌دهی به گیاه استفاده می‌شود.
fusulae
فُسولاها، جمع فُسولا، به اجزای گیاهی متعدد اشاره دارد که ممکن است در اکوسیستم‌های مختلف یافت شوند.
fusulas
فُسولاها به اجزای گیاهی متعدد یا نمایشی اشاره دارد که در هنر یا علم نمایش داده می‌شوند.
fusulina
فُسولینا، نوعی موجود دریایی است که به خاطر ساختار خاص پوسته‌اش در علوم زمین‌شناسی مورد توجه است.
fusuma
فُسوم، نوعی در کشویی است که در معماری سنتی ژاپن برای تقسیم فضاها استفاده می‌شود.
fusure
fusure، یک روش یا تکنیک برای پیوند دادن دو یا چند عنصر به‌طور دائمی.
fusus
fusus، به یک نوع دوک یا شکل خاص در گیاه‌شناسی اشاره دارد.
fut
fut، به فرایند مرتب کردن یا آماده‌سازی لبه‌ها برای استفاده به منظور بهبود ظاهر یا عملکرد اشاره دارد.
futchel
futchel، نوعی کیف یا بسته‌بندی کوچک برای حمل وسایل در فعالیت‌های بیرونی.
futchell
futchell، ابزاری برای نگه داشتن و سازماندهی اقلام یا مدارک.
fute
fute، سازی که معمولاً در موسیقی کلاسیک به کار می‌رود و صدای لطیف و خوشایندی تولید می‌کند.
futharc
فوثارک، الفبای باستانی نوردیک، شامل ۲۴ حرف است و در ابتدا برای نوشتن زبان‌های ژرمنی استفاده می‌شد.
futharcs
فوثارک‌ها نسخه‌های متعدد و گوناگونی از الفبای نوردیک را نمایش می‌دهند و در تاریخ خط و زبان‌های ژرمنی اهمیت دارند.
futhermore
علاوه بر این، واژه‌ای است که برای افزودن اطلاعات جدید به یک جمله یا بحث استفاده می‌شود.
futiley
بیهوده، به معنای تلاش کردن بدون نتیجه یا فایده مفید.
futilely
فایده‌ای نداشتن در عمل یا تلاش، بیهوده بودن.
futileness
بیهوده بودن، حالت یا کیفیت عدم اثربخشی در انجام کارها.
futilitarianism
فوتیلیتیاریانیسم، مکتبی از فلسفه است که به بی‌فایده بودن تلاش‌های انسانی در زندگی اشاره دارد.
futilities
بی‌فایده‌ها به چیزهایی اشاره دارد که تلاش برای آنها نتایج مفیدی ندارد.
futilize
فوتیلیزه کردن به معنای تبدیل کردن چیزی به بی‌فایده یا بیهوده است.
futilous
بی‌فایده به معنای نداشتن ارزش یا نتیجه مثبت است.
futtah
فتاح به معنای گشایش یا آغاز در زمینه‌های مختلف است.
futter
فتر به معنی چرخیدن یا گشت و گذار به طور بی‌هدف است.
futteret
فوترت، به حالتی گفته می‌شود که انرژی یا نیرو از فرد سلب شده و به شدت خسته شده است.
futtermassel
فوترمسل، نوعی خوراک دام است که معمولاً از مواد مختلف گیاهی تشکیل شده است.
futurable
فوتوربل به حالتی اطلاق می‌شود که به آینده مرتبط است و امکان وقوع دارد.
futural
فوتورال به آینده و مسائلی که به آن مربوط می‌شود، اشاره دارد.
futurama
فوتوراما، نام یک سریال انیمیشنی کمدی است که به آینده و دنیای تکنولوژیک می‌پردازد.
futuramic
فوتورامیک به طراحی‌ها و ایده‌های مدرن و آینده‌نگرانه اشاره دارد.
futureless
بدون آینده، به وضعیتی اشاره دارد که در آن امیدی به آینده وجود ندارد.
futurely
به شیوه‌ای که به آینده مربوط می‌شود یا در آن توجه به تحولات آینده وجود دارد.