a sprat to catch a mackerel
استفاده از یک چیز کوچک برای به دست آوردن چیزی بزرگتر.
asprawl
به معنای گسترش غیرمنظم و بی‌قواره، به ویژه در مورد رشد شهری.
as pretty as a picture
به معنای بسیار زیبا و جذاب.
as pure as the driven snow
به معنای بسیار پاک و بی‌گناه.
a square peg in a round hole
به معنای عدم تناسب و سازگاری فرد یا چیزی در موقعیتی خاص.
as quiet as a mouse
به معنای بسیار بی صدا یا آرام بودن.
asquint
به معنای نگاهی تنگ و غیر مستقیم.
as rare as hen's teeth
به معنای بسیار نادر یا کمیاب.
as regards
به معنای در مورد یا نسبت به.
as regular as clockwork
به معنای بسیار منظم و قابل پیش‌بینی.
as right as a trivet
به معنای کاملاً درست و صحیح است و اگر کسی نظری داشته باشد که بی‌نقص و دقیق است.
as right as rain
به معنای کاملاً درست و خوب است، معمولاً برای توصیف وضعیت یا شرایطی که به خوبی پیش می‌رود به کار می‌رود.
as rough as guts
به معنای بسیار خشن و بی‌رحم یا افرادی که رفتار بسیار رادیکالی دارند.
as safe as houses
به معنای بسیار امن و مطمئن است، معمولاً برای توصیف امنیت یک مکان یا شخص به کار می‌رود.
assai
به معنای به شدت، یا بسیار، معمولاً در موسیقی به کار می‌رود تا شدت یا سرعت را توصیف کند.
assailant
شخصی که به دیگری حمله می‌کند یا آسیبی وارد می‌آورد.
assamese
زبان مادری مردم آسام، منطقه‌ای در شمال شرقی هند، و یکی از زبان‌های رسمی هند.
assart
عمل تصرف زمین‌های جنگلی برای کشاورزی یا زراعت.
assassin
شخصی که به طور مخفیانه و غیرقانونی دیگران را به قتل می‌رساند.
assassinate
به قتل رساندن یک شخص مهم به منظور پیشبرد یک هدف سیاسی یا اجتماعی.
assassination
عمل نابود کردن یک شخصیت با نفوذ به صورت غیرقانونی و عمدی.
assassin bug
نوعی حشره که به شکار دیگر حشرات می‌پردازد و مشهور به نیش دردناک است.
assault and battery
ترکیبی از دو عمل خشونت‌آمیز؛ حمله به کسی و آسیب رساندن به او.
assault course
دوره‌ای که شامل موانع مختلف برای تست توانایی‌ها و مهارت‌های جسمانی است.
assaultive
نشانه‌ای از رفتار تهاجمی که می‌تواند آسیب رسان باشد.
assault rifle
تفنگ تهاجمی، نوعی سلاح گرم که به طور خاص برای کاربرد نظامی طراحی شده و معمولاً از کالیبر بالای گلوله و قابلیت شلیک ممتد برخوردار است.
assay
آزمایش، ارزیابی یا تجزیه و تحلیل یک نمونه به منظور مشخص کردن کیفیت یا غلظت مواد موجود در آن.
assay office
دفتر آزمایش، مرجعی که وظیفه بررسی و ارزیابی کیفیت و خلوص فلزات گرانبها را به عهده دارد.
ass-backwards
به صورت غیرمنظم یا نادرست، به طوری که نتایج بدی حاصل شود.
ass bandit
افراد بی‌شرم و شیطانی که رفتارهای ناخواستی از خود بروز می‌دهند.
assclown
چهره‌ای خنده‌آور و بی‌معنی که در موقعیت‌های جدی رفتار بی‌احترامی از خود بروز می‌دهد.
assed
برای تمسخر یا قضاوت ناعادلانه درباره کسی به کار می‌رود.
assemblage
تجمع یا ترکیب اشیاء یا عناصر مختلف به صورت یک کل.
assembly language
یک زبان برنامه‌نویسی که به طور مستقیم به دستور العمل‌های سخت‌افزاری رایانه نزدیک است.
assembly line
یک روش تولید که در آن محصولات به صورت مرحله‌ای از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر حرکت می‌کنند.
assemblyman
نماینده مجلس، شخصی که به عنوان نماینده مردم در یک نهاد قانون‌گذاری ایالت فعالیت می‌کند.
assembly point
نقطه تجمع، محلی مشخص برای جمع شدن افراد در زمان اضطرار.
assembly room
اتاق جمع‌آوری، فضایی که برای برگزاری جلسات و تجمعات رسمی استفاده می‌شود.
assembly shop
کارگاه مونتاژ، محلی که در آن قطعات مختلف به یکدیگر متصل می‌شوند تا یک محصول نهایی بسازند.
assemblywoman
نماینده زن، شخصی که به عنوان نماینده زنان در یک نهاد قانون‌گذاری ایالت فعالیت می‌کند.