hubnerite
هیوبرنیت، معدنی که عمدتاً شامل ترکیبات منگنز است.
hubrises
تکلّف و خودبزرگبینی که معمولاً به خاطر دستاوردها یا موفقیتها به وجود میآید.
hubshi
شخصیتی که در داستانها نشاندهنده ویژگیهای خاص و جاهایی نادر است.
huccatoon
نقشی که معمولاً داستانی عمیق یا تفریحی را به تصویر میکشد.
huchnom
حالت و شخصیت فرد در موقعیتهای دشوار.
hucho
نوعی ماهی که معمولاً در آبهای سرد زندگی میکند.
huckle
هاکل، نوعی توت وحشی است که در مناطق شمالی و مرطوب رشد میکند و طعمی ملس و شیرین دارد.
huckleback
هاکل بک، نوعی ماهی که به خاطر رنگهای پر جنب و جوش و شکل خاصش شناخته میشود.
hucklebacked
هکلبکد، اصطلاحی است که به وضعت خمیده یا قوزکردن در پشت اشاره دارد.
hucklebone
هاکلبن، نوعی بازی سنتی که از استخوانهای کوچک یا توتها استفاده میشود.
huckles
هاکلها، نوعی توت کوچک و خوشمزه که در باغها کشت میشود و به غذاهای مختلف اضافه میشود.
huckmuck
هاکلماک، اصطلاحی برای توصیف طعمی منحصر به فرد و غیرمعمول در غذاها.
hucksterage
حسرتفروشی، فضایی پر از شلوغی و سروصدا که در آن خرید و فروش انجام میشود.
hucksterer
فروشنده جزئی یا بازارگر، کسی که در بازار به فروش کالاهای متفاوت میپردازد بهخصوص کالاهای بیکیفیت.
hucksteress
فروشنده زن، کسی که در فروش کالاهایی مانند دانهها، غذاهای خیابانی و غیره در بازار فعالیت میکند.
huckstery
حسرتفروشی، رفتار یا شیوهای که به منظور جذب مشتری به کار میرود و معمولاً در آن اغراق وجود دارد.
hucksterism
حسرتفروشی، استفاده از شیوههای اغراقآمیز و گمراهکننده برای فروش کالاها.
hucksterize
حسرتفروشی کردن، استفاده از شیوههای فروش شیطنتآمیز و اغراقآمیز.
huckstress
حالت استرسی که در شرایط فشار و اضطراب اتفاق میافتد.
hudderon
جایی که در آن پناه میگیریم یا جمع میشویم، به ویژه در برابر طوفان یا باران.
huddledom
حالت یا شرایطی که تاجری در آن نزدیک به هم جمع میشوند.
huddlement
حالت جمع شدن که به ویژه به عنوان یک واکنش به سرما یا خطر مطرح میشود.
huddler
فردی که نزدیک دیگران جمع میشود، به ویژه در موارد تنش یا سرما.
huddlers
افراد جمع شده که معمولاً احساس همکاری و نزدیکی میکنند.
huddlingly
به معنای نشستن یا ایستادن در کنار یکدیگر برای گرما یا حمایت عاطفی است.
huddock
ماهی کوچک از خانواده ماهیهای آب شیرین.
huddroun
نوعی موجود جاندار یا درخت کوچک در اطراف آبها.
huddup
عبارت غیررسمی به معنای جمع شدن یا نزدیک شدن.
hudibras
نام یک اثر ادبی که به نقد اجتماعی پرداخته است.
hudsonia
هادیون، جنسی از گیاهان است که معمولاً در مناطق مرطوب یافت میشود.
hudsonite
هادیونیت، نوعی ماده معدنی است که معمولاً در فرآیندهای زمینشناسی مورد بررسی قرار میگیرد.
hueful
حاوی رنگهای شاد و متنوع، به خصوص در زمینه هنر یا طراحی.
huehuetl
هواهوتل، یکی از ابزارهای موسیقی سنتی در فرهنگ آزتکها که معمولاً در مراسمهای دینی مورد استفاده قرار میگیرد.
hueless
بدون رنگ، توصیفگری برای محیط یا اشیاء که فاقد رنگ و زندگی هستند.
huelessness
حالت یا ویژگی عدم رنگ یا فقدان رنگ در اشیاء یا هنر.
huemul
گونهای از آهو که بومی آمریکای جنوبی است و تحت حفاظت قرار دارد.
huer
شخصی که مسئول تعیین رنگها یا ترکیب رنگها است.
huerta
زمینی که به کشت محصولات کشاورزی اختصاص دارد، معمولاً سبزیجات.