be no good
خوب نبودن به معنای ناکارآمدی یا عدم کیفیت یک چیز است.
be no good to gundy
به درد کسی یا چیزی خوردن ندارد، به معنای بی‌فایده بودن.
be no joke
شوخی نبودن به معنای جدی بودن یک وضعیت یا موضوع است.
benomyl
بنومیل یک نوع قارچ‌کش است که به طور خاص برای کنترل بیماری‌ها در گیاهان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
be none of one's business
به معنای آن است که موضوع یا مسئله‌ای اهمیتی برای شخص ندارد و فرد نباید در آن دخالت کند.
be none the wiser
هیچ چیز نفهمیدن، به معنای عدم درک یا آگاهی از یک موضوع یا مسائل است.
be no oil painting
به معنای زشت یا جذاب نبودن است، معمولاً برای توصیف ظاهری که چندان جذاب نیست.
be no picnic
به معنای دشوار یا طاقت‌فرسا بودن یک فعالیت است، معمولاً برای نشان دادن چالش‌های موجود.
be no respecter of persons
به معنای بی‌توجهی به طبقه یا موقعیت افراد در مسائلی مانند عدالت یا بیماری است.
be not about to do something
به معنای عزم یا نداشتن نیت برای انجام کاری است.
be not getting any younger
به معنای پیری و گذر زمان است که افراد را یادآوری می‌کند که باید از وقت خود بهره ببرند.
be not having any
نداشتن چیزی، عدم دارا بودن، در حالتی اشاره دارد که فرد هیچ چیز یا جیزی را در اختیار ندارد.
be nothing to do with
به معنای عدم ارتباط یا وابستگی با یک موضوع یا فرد دیگر.
be nothing to write home about
به معنای اینکه چیزی ارزش یا جالبی ندارد تا درباره‌اش صحبت شود.
be not long for this world
به معنای اینکه فرد یا شیء در آینده‌ای نزدیک نمی‌تواند زنده بماند.
be not to know
به معنای ندانستن یا بی‌اطلاع بودن از چیزی، معمولاً به دلایلی خاص.
be not worth a cracker
به معنای اینکه چیزی ارزش کمی یا بی‌ارزشی دارد.
be not worth a crumpet
عبارت 'be not worth a crumpet' به معنای نداشتن ارزشی یا اهمیت می‌باشد.
be not worth the paper it is written on
عبارت 'be not worth the paper it is written on' به معنای بی‌ارزشی یک سند یا قرارداد است.
be no use
عبارت 'be no use' به معنای بی‌فایده بودن یا نداشتن کاربرد است.
be nowhere
عبارت 'be nowhere' به معنای نبودن در مکان خاص یا در وضعیت نامناسب است.
benthamism
بنتام‌گرایی یک نظریه اخلاقی است که پیشنهاد می‌کند بهترین عمل، آن است که بیشترین خوشبختی را برای بیشترین تعداد افراد ایجاد کند.
benthamite
بنتامایی، کسی که به فلسفه یا نظریه‌های جریک بنتام، متفکر و فیلسوف انگلیسی، اعتقاد دارد که بر اصول سودگرایی تأکید می‌کند.
benthos
بنتوس، به موجودات زنده‌ای اطلاق می‌شود که در کف دریاها و آب‌های شیرین زندگی می‌کنند.
bento
بنتو، نوعی ظرف غذا در فرهنگ ژاپنی که شامل بخش‌های مختلف برای ارائه مواد غذایی می‌باشد.
bentonite
بنتونیت، نوعی خاک رس با قابلیت جذب قوی و کاربرد در صنعت‌های مختلف.
bent out of shape
بنت اوت آف شیپ، یک اصطلاح عامیانه به معنی عصبی شدن یا ناراحت شدن از چیزی است.
ben trovato
بن تراوتو، به داستان یا جمله‌ای اطلاق می‌شود که به نظر غیرواقعی یا تخیلی می‌آید.
bentwood
چوبی که تحت فشار و حرارت خم شده است و در ساخت لوازم مبلمان به کار می‌رود.
benue-congo
گروهی از زبان‌های بومی که در مناطق مرکزی و غربی آفریقا، به ویژه در نیجریه و کنگو، صحبت می‌شوند.
benumbed
به حالتی می‌گویند که در آن حس یا حرکت در بخشی از بدن کاهش می‌یابد.
be nuts about
علاقه خاص و شدید به چیزی داشتن.
be nutty about
علاقه و شوقی غیرمعمول یا شدید به چیزی داشتن.
benzaldehyde
یک ترکیب شیمیایی آروماتیک با فرمول C7H6O که معمولاً در عطرها و طعم‌دهنده‌ها استفاده می‌شود.
benzedrine
بنزدرین یک داروی محرک عصبی است که به طور خاص در درمان مشکلات تنفسی استفاده می‌شد.
benzene
بنزن یک ترکیب شیمیایی آلی است که در ساختار خود یک حلقه بنزن دارد و به عنوان حلال و ماده اولیه در صنایع شیمیایی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
benzene ring
حلقه بنزن یک ساختار حلقوی متشکل از شش اتم کربن است که به طور پیوندی با هم متصل شده‌اند و معمولاً در ترکیبات آروماتیک مشاهده می‌شود.
benzenoid
بنزنوئید به ترکیباتی اطلاق می‌شود که دارای ساختار حلقوی مشابه بنزن هستند و معمولاً در شیمی آلی یافت می‌شوند.
benzine
از بنزین به عنوان یک حلال فرار و مایع نفتی استفاده می‌شود که دارای ترکیبات مشابه بنزن است.
benzoate
بنزوات نمک یا استر اسید بنزوییک است که به عنوان نگهدارنده در صنایع غذایی و دارویی استفاده می‌شود.