liposarcoma
لیپوسارکوم نوعی سرطان می‌باشد که در بافت‌های چربی بدن ایجاد می‌شود و می‌تواند به صورت تومورهای بدخیم رشد کند.
liposis
لیپوز، به لحاظ پزشکی، به تجمع غیرطبیعی چربی در بدن اشاره دارد که می‌تواند ناشی از شرایط خاص یا اختلالات متابولیکی باشد.
liposoluble
لیپوسولوبل به موادی اطلاق می‌شود که در چربی‌ها و روغن‌ها حل می‌شوند، به ویژه ویتامین‌هایی که در رژیم غذایی یافت می‌شوند.
lipostomy
لیپوستومی به عمل جراحی گفته می‌شود که در آن بافت چربی از بدن برداشته می‌شود، معمولاً به دلایل پزشکی.
lipothymy
لیپوتیمی، به معنای احساس افسردگی یا کاهش انرژی و شادابی است که ممکن است به دلایل مختلف از جمله استرس یا بیماری رخ دهد.
lipothymia
لیپوتیمیا به حالتی اطلاق می‌شود که در آن فرد به طور موقت هوشیاری خود را از دست می‌دهد و معمولاً به دلیل عواملی مانند ضعف بدنی یا کم آبی اتفاق می‌افتد.
lypothymia
لیپوتیمیا به احساسات غم و اندوه اشاره دارد که می‌تواند به دلیل اتفاقات ناگوار در زندگی فرد روی دهد.
lipothymial
لیپوتیومیال به حالتی می‌گویند که فرد به دلیل ضعف یا خستگی شدید احساس سبکی سر و احتمالاً بی‌هوشی موقتی دارد.
lipothymic
لیپوتی‌میک به حالتی اشاره دارد که فرد به طور مکرر دچار ضعف یا ناتوانی می‌شود.
lipotype
لیپو تایپ به نوع خاصی از لیپید اشاره دارد که بر اساس ساختار شیمیایی آن دسته‌بندی می‌شود.
lipotyphla
لیپوتیفلا یک طبقه‌بندی از پستانداران است که شامل حشره‌خواران کوچک می‌شود.
lipotrophy
لیپوتروفی به فرآیندهای مرتبط با حفظ و استفاده از چربی در بدن اشاره دارد.
lipotrophic
لیپوتروفیک به مواد یا ویژگی‌هایی اطلاق می‌شود که در حفظ و استفاده از چربی نقش دارند.
lipotropy
لیپوتروپی به معنای تمایل یا گرایشی است که در آن بافت‌ها نسبت به چربی کم می‌شود و کارکردهای متابولیکی مرتبط با چربی را بهبود می‌بخشد.
lipotropic
مواد لیپوتروپیک به ترکیباتی اشاره دارد که به افزایش متابولیسم چربی و کاهش وزن کمک می‌کنند.
lipotropism
لیپوتروپیسم به روندهای بیوشیمیایی در بدن اشاره دارد که بر توزیع و متابولیسم چربی تأثیر می‌گذارند.
lipovaccine
لیپواکسن نوعی واکسن است که از ذرات چربی برای هدف قرار دادن و تقویت پاسخ ایمنی استفاده می‌کند.
lipoxeny
لیپوکسنی به فرآیندهایی اشاره دارد که در آن لیپیدها تأثیرات عمیقی بر پاسخ‌های ایمنی بدن دارند.
lipoxenous
لیپوکسینوس به موادی اطلاق می‌شود که ویژگی‌های خاصی در تأثیرگذاری بر لیپیدها و سلامت قلب دارند.
lipoxidase
لیپوکسی‌داز: آنزیمی که نقش مهمی در متابولیسم چربی‌ها دارد و به طور خاص در تجزیه اسیدهای چرب غیر اشباع عمل می‌کند.
lippen
لب‌ها: بخش نرم و گوشتی صورت که در اطراف دهان قرار دارد و نقش مهمی در بیان احساسات و صحبت کردن ایفا می‌کند.
lippened
لب باز کردن: به معنای باز شدن و شکوفا شدن، معمولاً در مورد گل‌ها یا گیاهان استفاده می‌شود.
lippening
لب باز کردن: عمل شکوفا شدن و باز شدن، به ویژه در ارتباط با گل‌ها و گیاهان.
lippens
لب‌ها: بخش نرم و زیبای گیاهان که معمولا برای جذب گرده‌افشان‌ها به کار می‌روند.
lipper
ماهی بزرگ: نوعی ماهی که به خاطر اندازه بزرگش قابل توجه است.
lippered
زبان‌دار، به‌خصوص با نوعی لبه یا برش مشخص که برای زیبایی یا عملکرد خاصی طراحی شده باشد.
lippering
عمل ایجاد یا اضافه کردن لبه به یک چیز، معمولا برای زیبایی یا کاربرد خاص.
lipperings
چندین لبه‌دار، به فرمی از لبه‌دار کردن اشاره می‌کند که در طراحی یا ساخت به می‌آید.
lippers
ابزارهایی با لبه‌دار که به طور خاص برای برش یا شکل‌دهی به کار می‌روند.
lippia
نوعی گیاه که برای خواص دارویی و عطری آن استفاده می‌شود.
lippiness
حالت یا ویژگی چرب یا نرم که در یک ماده یا شخصیت مشاهده می‌شود.
lippings
لَپ ها، کم‌عمق و انتهایی از یک شکاف یا فرورفتگی که به صورت برجسته وجود دارد؛ این واژه ممکن است به جزئیات در مجسمه‌سازی نیز اشاره کند.
lippitude
چاپلوسانه یا مستقیم، نمایانگر خصوصیتی ظاهری که در حین ارتباط عاطفی یا اجتماعی ابراز می‌شود.
lippitudo
وزن یا اندازه لب‌ها، به خصوص در بیان احساسات و ارتباطات.
lipsanographer
پژوهشگری که به مطالعه و ثبت نشانه‌ها و یادگاری‌های مذهبی و قدیمی مربوط می‌شود.
lipsanotheca
مکانی است که در آن اشیاء و آثار مقدس مانند نمادها و یادگاری‌ها نگهداری می‌شوند.
lipse
لب یا حاشیه‌ای که در نوشته‌ها به کار می‌رود و نشان‌دهنده ویژگی‌های خاص آن است.
lipuria
لیپوریا، وضعیت نادری که می‌تواند لب‌ها را تحت تأثیر قرار دهد و علل آن نیاز به بررسی علمی دارد.
lipwork
کار بر روی لب‌ها، که به تکنیک‌ها و روش‌های مختلف آرایش مرتبط است.
liq
لیق، اشاره به مایعات در دستور زبان و اصطلاحات علمی.