medallionist
مدالیست به کسی اطلاق میشود که به طور ویژه در زمینه طراحی یا ساخت مدالها فعالیت میکند.
meddlecome
مداخلهگر به فردی اطلاق میشود که به طور ناخواسته یا بیموقع در امور دیگران دخالت میکند.
meddlement
دخالت در امور دیگران به طور ناپسند و غیرضروری.
meddler
شخصی که به طور ناپسند و غیرضروری در امور دیگران دخالت میکند.
meddlers
شخصهایی که به طور ناپسند و غیرضروری در امور دیگران دخالت میکنند.
meddlesomely
به طور ناپسند و غیرضروری در امور دیگران دخالت کردن.
meddlingly
به طور ناپسند و غیرضروری در امور دیگران دخالت کردن.
medea
مدئا در اسطورهشناسی یونان، شخصیتی تراژیک و قدرتمند است که به خاطر اعمالش و داستانش در مورد عشق و انتقام شهرت دارد.
medellin
مدلین دومین شهر بزرگ کلمبیا است و به خاطر تاریخ، فرهنگ غنی و پیشرفتهای اجتماعیاش معروف است.
medenagan
مدناگان به دستهای از سازهها و خصوصیات زمینشناسی اطلاق میشود که ویژگیهای خاصی دارند.
medeola
مدئولا یک جنس گیاهی است که در مناطق خاصی رشد میکند و برخی از گونههای آن خواص درمانی دارند.
mediacid
مدیااسید به ترکیبهایی اطلاق میشود که در پزشکی برای تنظیم حالتهای شیمیایی مورد استفاده قرار میگیرد.
mediacies
مدیاسیها به نقشها و واسطههایی اطلاق میشود که در فرایند ارتباط میان پیامدهنده و پیامگیرنده قرار دارند.
mediad
مدیا به مجموعهای از رسانهها یا اطلاعات اشاره دارد که در مطالعه و تحلیل تأثیرات آنها بر جامعه بررسی میشود.
mediaevalism
مدیوالیسم به عناصری از دوران میانه یا تصاویری که مربوط به آن دوران است اشاره دارد که ممکن است در هنر و ادبیات مورد استفاده قرار گیرد.
mediaevalist
مدیوالیست به فردی اطلاق میشود که به بررسی و تحقیق درباره دوران میانه میپردازد.
mediaevally
مدیوالی به روشی اطلاق میشود که مربوط به دوران میانه است.
medialization
مدیالیزیشن به فرآیند نفوذ و تأثیر رسانهها بر دیگر حوزهها و جنبههای جامعه اشاره دارد.
medialize
مدیالی کردن به فرآیند تبدیل یا ارائه محتوا به شیوهای مربوط به رسانهها اطلاق میشود.
medialkaline
مدیآلکالین به محلولهایی اطلاق میشود که در برنامهریزی pH بین اسیدی و قلیایی قرار دارند.
medially
به معنای نزدیک به وسط یا مرکز در زمینه آناتومی.
medials
مدیالها به صداهایی اطلاق میشود که در وسط یک ساختار یا کلمه قرار دارند.
medianic
مدیانی به ویژگیهای آماری مربوط به نقطه میانه دادهها اشاره دارد.
medianimic
مدیانیمیک به ساختارهایی اطلاق میشود که در مرکز توزیع آماری قرار دارند.
medianimity
مدیانیمیتی به وضعیت یا ویژگیای اشاره دارد که به میانه در یک مجموعه داده مرتبط است.
medianism
مدیانیسم، گرایش به یافتن میانه و توازن در نظرات یا تصمیمات.
medianity
میانگین، به معنای موقعیت میانه در یک مجموعه داده.
medianly
بهطور میانگین، به معنای نمره یا عملکرد در سطح متوسط.
mediary
واسطه، شخصی که به میانجیگری میپردازد و سعی میکند توافق ایجاد کند.
medias
رسانهها، ابزارها و روشهایی که برای ارتباط و انتشار اطلاعات استفاده میشوند.
mediastinal
مدیاستن، مربوط به ناحیهای در قفسه سینه که بین ریهها قرار دارد.
mediastine
میدیاسین، منطقهای در قفسه سینه است که بین ریهها قرار دارد و شامل ساختارهای مهمی مانند قلب و عروق بزرگ است.
mediastinitis
میدیاسینیت، التهاب میدیاسین است که میتواند به دلایل مختلفی از جمله عفونت ایجاد شود.
mediastinotomy
میدیاسینوتومی، یک عمل جراحی است که برای دسترسی به میدیاسین انجام میشود.
mediately
بلافاصله، به معنای به سرعت و بدون تأخیر انجام شدن یک عمل است.
mediateness
میانجی بودن به وجود داشتن یک عنصر واسط یا میانجی در ارتباط اشاره دارد.
mediatingly
میانجیگرانه، به معنای عمل کردن به عنوان یک واسط در حل اختلاف یا ایجاد تفاهم است.
mediational
میانجیگری به معنی دخالت در یک درگیری یا مشکل به منظور کمک به طرفین در رسیدن به توافق یا درک متقابل است.
mediatisation
میانجیسازی به فرایند تبدیل اطلاعات به قالبهای رسانهای اشاره دارد که بر نحوه انتقال و درک اخبار تأثیر میگذارد.